بازگشت

ورود به كربلا


ثم سار حتي نزل كربلاء، فقال: أي موضع هذا؟ فقيل: هذا كربلاء يابن رسول الله. فقال: هذا والله يوم كرب و بلاء و هذا الموضع الذي يهراق فيه دماؤنا و يباح فيه حريمنا.

فأقبل عبيدالله بن زياد بعسكره حتي عسكر بالنخيلة و بعث إلي الحسين عليه السلام رجلا يقال له عمر بن سعد قائدة في أربعة آلاف فارس و أقبل عبدالله بن الحصين التميمي في ألف فارس، يتبعه شبث بن ربعي في ألف فارس و محمد بن الأشعث بن قيس الكندي أيضا في ألف فارس و كتب لعمر بن سعد علي الناس و أمرهم أن يسمعوا له و يطيعوه.


فبلغ عبيدالله بن زياد أن عمربن سعد يسامر الحسين و يحدثه و يكره قتاله، فوجه إليه شمر بن ذي الجوشن في أربعة آلاف فارس و كتب إلي عمر بن سعد: إذا أتاك كتابي هذا، فلا تمهلن الحسين بن علي و خذ بكظمه وحل بين الماء و بينه كما حيل بين عيمان و بين الماء يوم الدار. [1] .

امام سجاد عليه السلام در ادامه ي حديث پيشين مي گويد: «امام حسين عليه السلام به راهش ادامه داد تا در كربلا فرود آمد. در آن جا پرسيد: اين جا كجاست؟ گفته شد: اي پسر رسول خدا، اينجا كربلا است. گفت: به خدا امروز روز اندوه و بلاست و اين جا همان جايي است كه خون ما در آن، ريخته شود و حريممان هتك گردد.

عبيدالله بن زياد با سپاهش از كوفه بيرون آمد تا در نخليه، اردو زد و مردي را كه به وي «عمربن سعد» گفته مي شد با چهار هزار سواره به سوي حسين عليه السلام گسيل داشت.

«عبدالله بن الحصين تميمي» نيز با هزار سوار، جلو رفت و «شبث بن ربعي» و «محمد بن الاشعث بن قيس كندي» هر يك هزار سوار پشت سر او حركت كردند. ابن زياد، به عمربن سعد حكم نوشت و او را امير مردم ساخت و آنان را فرمان داد كه از او فرمان برند و مطيع وي باشند.

به عبيدالله بن زياد خبر رسيد كه عمر بن سعد، شب ها با حسين مي نشيند و سخن مي گويد و جنگ با او را دوست نمي دارد. عبيدالله، شمر بن ذي الجوشن را با چهار هزار سواره به سوي عمر بن سعد فرستاد و به او چنين نوشت: وقتي كه نامه ي من به تو رسيد، بر حسين بن علي عليه السلام هرگز مهلتي مده، گلويش را بفشار و ميان او


و آب فاصله بينداز هم چنان كه در «يوم الدار» [2] .ميان عثمان و آب، فاصله انداختند.


پاورقي

[1] شيخ صدوق، الأمالي، ص 219 - 220، ادامه‏ي حديث پيشين.

[2] کنايه از روز کشته شدن عثمان.