بازگشت

در منزل قصر بني مقاتل


عن عمروبن قيس المشرقي قال: دخلت علي الحسين عليه السلام أنا و ابن عم لي و هو في قصر بني مقاتل، فسلمنا عليه فقال له ابن عمي: يا أباعبدالله هذا الذي أري خصاب أو شعرك؟ فقال: خضاب و الشيب إلينا بني هاشم يعجل، ثم أقبل علينا فقال: جئتما لنصرتي؟ فقلت: إني رجل كبير السن، كثير الدين، كثير العيال و في يدي بضائع للناس و لا أدري ما يكون و أكره أن أضيع أمانتي.

و قال له ابن عمي مثل ذلك، قال لنا: فانطلقا، تسمعالي واعية و لاتريالي سوادا فإنه من سمع واعيتنا أو رأي سوادنا فلم يجبنا و لم يغثنا كان حقا علي الله عزوجل أن يكبه علي منخريه في النار. [1] .

از عمر و پسر قيس مشرقي نقل است كه: «من و پسر عمويم در منزل «قصر


بني مقاتل»، بر حسين عليه السلام وارد شديم، پس از سلام، پسر عموي من به او گفت: يا اباعبدالله اين كه مي بينيم رنگ خضاب است يا مويتان؟ گفت: خضاب است، پيري ما بني هاشم را زود درمي يابد. سپس رو به ما كرد و گفت: براي ياريم آمده ايد؟ گفتم: من مردي بزرگسال، بسيار بدهكار و عيال وارم و سرمايه هايي از مردم نيز در دستم است ]و اگر با شما بيايم[ نمي دانم كه چه پيش خواهد آمد و نمي خواهم امانتداري خويش را تباه سازم. پسر عمويم نيز همين سخن را با او گفت.

او به ما گفت: پس راه خود در پيش گيريد و برويد تا آن جا كه از من هيچ ندايي براي دادخواهي نشنويد و هيچ اثري از ما نبينيد، زيرا هر كه دادخواهي ما را بشنود يا سايه و سياهي ما را از دور ببيند، اما ما را در نيابد و به فريادمان نرسد، بر خداي عزوجل است كه وي را به رو، در آتش دوزخ اندازد.


پاورقي

[1] شيخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 309.