بازگشت

پيش گويي هايي پيامبر


1 - عن ابن عباس: قال: إن رسول الله صلي الله عليه و آله كان جالسا ذات يوم اذا إقبل الحسن عليه السلام فلما رآه بكي، قم قال: إلي يا بني، فما زال يدنيه حتي أجلسه علي فخذه الميني، ثم اقبل الحسين عليه السلام فلما رآه بكي، ثم قال: إلي يا بني، فما زال يدنيه حتي اجلسه علي فخذه اليسري، ثم اقبلت فاطمة عليه السلام فلما رآها بكي، ثم قال: إلي يا بنية، فأجلسها بين يديه، ثم أقبل أميرالمؤمنين عليه السلام فلما رآه بكي، ثم قال: إلي يا أخي، فما زال يدنيه حتي أجلسه إلي جنبه الأيمن، فقال له اصحابه: يا رسول الله! ما تري واحدا من هؤلاء إلا بكيت، أوما فيهم من تسر برؤيته!

فقال صلي الله عليه و آله: والذي بعثني بالنبوة، و اصطفاني علي جميع البرية اني و اياهم لأكرم الخلق علي الله عزوجل، و ما علي وجه الأرض نسمة أحب الي منهم. اما علي بن أبي طالب أخي و شقيقي، و صاحب الأمر بعدي، و صاحب لوائي في الدينا و الآخرة، و صاحب حوضي و شفاعتي، و هو مولي كل مسلم، و أمام كل مؤمن، في الدنيا و الآخرة، و صاحب حوضي و شفاعتي، و هو مولي كل مسلم، و إمام كل مؤمن، و قائد كل تقي، و هو وصيي و خليفتي علي أهلي و امتي في حياتي و بعد مماتي، محبه محبي و مبغضي و بولايته صارت أمتي مرحومة و بعد اوته صارت


المخالفة له منها ملعونة و اني بكيت حين أقبل لأني ذكرت غدر الأمة به بعدي حتي انه ليزال عن مقعدي، و قد جعله الله بعدي، ثم لايزال الأمر به حتي يضرب علي قرنه ضربة تخضب منها لحيته في افضل الشهور، (شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن هدي للناس و بينات من الهدي و الفرقان) [1] .

و اما ابنتي فاطمة فانها سيدة نساء العالمين من الاولين و الاخرين، و هي بضعة مني و هي نورعيني، و هي ثمرة فؤادي، و هي روحي التي بين جنبي، و هي الحواء الانسية، متي قامت في محرابها بين يدي ربها حبل جلاله زهر نورها لملائكة السماء كما يزهر نور الكواكب لأهل الأرض، و يقول الله عزوجل لملائكته: يا ملائكتي! أنظرو إلي أمتي فاطمة سيدة امائي، قائمة بين يدي ترتعد فرائصها من خيفتي، و قد اقبلت بقلبها علي عبادتي، أشهد كم أني قد امنت شيعتها من النار. و اني لما رأيتها ذكرت ما يصنع بها بعدي، كأني بها و قد دخل الذل بيتها و انتكت حرمتها، و غصبت حقها و منعت ارثها، و كسر ]ت[ جنبها و أسقطت جنينها، و هي تنادي: يا محمداه فلا تجاب و تستغيث فلا تفاث، فلا تزال بعدي محزونة مكروبة باكيه، تتذكر انقطاع الوحي عن بينها مرة، تغاث، فلا تزال بعدي محزونة مكروبة باكية، تتذكر انتقاط الوحي عن بينها مرة، و تتذكر فراقي أخري، و تستوحش اذا جنها الليل لفقد صوتي الذي كانت تستمع اليه اذا تهجدت بالقرآن، ثم تري نفسها ذليلة بعد أن كانت في ايام أبيها عزيزة، فعند ذلك يونسها الله تعالي ذكره بالملائكة، فنادتها بمانادت به مريم بنت عمران، فتقول: يا فاطمة (ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك علي نساء العالمين) [2] يا فاطمة (اقنتي


لربك و اسجدي واركعي مع الراكعين). [3] .

ثم يبتدي بها الوجع فتمرض، فيبعث الله عزوجل اليها مريم بنت عمران، تمرضها و تونسها في علتها، فتقول عند ذلك: يا رب، اني قد سئمت الحياة و تبرمت بأهل الدنيا، فألحقني بأبي، فيلحقها الله عزوجل بي، فتكون اول من يلحقني من اهل بيتي، فتقدم علي محزونة مكروبة مغمومة مغصوبة مقتولة، فأقول عند ذلك: اللهم العن من ظلمها و عاقب من غصبها، و أذل من أذلها و خلد نارك من ضرب جنبها حتي ألقت ولدها، فتقول الملائكة عند ذلك: آمين.

و أما الحسن فانه ابني و ولدي، و بضعة مني و قرة عيني و ضياء قلبي و ثمرة فؤادي و هو سيد شباب أهل الجنة و حجة الله علي الأمة، أمره آمري و قوله قولي، من بتعه فانه مني و من عصاه فليس مني، و إني لما نظرت اليه تذكرت ما يجري عليه من الذل بعدي، فلا يزال الأمر به حتي يقتل بالسم ظلما وعدوانا، فعند ذلك تبكي الملائكة و السبع الشداد لموته و يبكيه كل شي ء حتي الطير في جو السماء و الحيتان في جوف الماء فمن بكاه فمن بكاه لم تعم عينه يوم تعمي العيون و من حزن عليه لم يحزن قلبه يوم تحزن القلوب، و من زاره في بقيعه ثبتت قدمه علي الصراط يوم تزل فيه الأقدام.

و أما الحسين فانه مني و هو ابني و ولدي، و خير الخلق بعد أخيه و هو امام المسلمين و مولي المؤمنين و خليفة رب العالمين و غياث المستغيثين و كهف المستجيرين و حجةالله علي خلقة اجمعين و هو سيد شباب أهل الجنة و باب نجاة الأمة أمره امري و طاعته طاعتي من تبعه فانه مني و من عصاه فليس مني و اني لما


رأيته تذكرت ما يصنع به بعدي، كأني به و قد استجار بحرمي و قبري فلا يجار، فأضمه في منامه الي صدري و آمره بالرحلة عن دار هجرتي و أبشره بالشهادة، فيرتحل عنها الي أرض مقتله و موضع مصرعه أرض كرب و بلاء و قتل و فناء. تنصره عصابة من المسلمين، اؤلئك من سادة شهداء أمتي يوم القيامة، كأني أنظر اليه و قد رمي بسهم فخر عن فرسه صريعا، ثم يذبح كما يذبح البكش مظلوما. ثم بكي رسول الله صلي الله عليه و آله و بكي من حوله و ارتفعت أصواتهم بالضحيج، ثم قام صلي الله عليه و آله و هو يقول: اللهم اني أشكوا اليك ما يلقي أهل بيتي بعدي، ثم دخل منزله. [4] .

از ابن عباس نقل شده است كه «روزي رسول خدا صلي الله عليه و آله نشسته بود كه حسن عليه السلام، به نزدش آمد. وقتي كه پيامبر او را ديد، گريست. سپس گفت: پسرم بيا به پيشم و او را به خود نزديك ساخت و بر زانوي راستش نشاند. پس از آن حسين عليه السلام پيش آمد و با ديدن او نيز گريست و گفت: پسرم بيا به پيشم و او را نيز به خود نزديك ساخت و بر روي زانوي چپش نشاند. سپس فاطمه عليهاالسلام آمد و او را نيز تا ديد، گريست و گفت: دخترم بيا به پيشم و او را پيش روي خود نشاند. سپس اميرمؤمنان آمد و با ديدن او نيز به گريه افتاد و گفت: برادرم پيش بيا، و او را در سمت راست خود نشاند. اصحاب گفتند: يا رسول الله، هر يك از آنان را كه ديدي، گريستي، آيا در ميان آن ها كسي نبود كه تو را شاد سازد؟!

گفت: سوگند به خدايي كه مرا به پيامبري برانگيخت و بر همه ي مردمان برگزيد، من و آنان، خدا را گرامي ترين آفريدگانيم و براي من، كسي دوست داستني تر از


آنان، بر روي زمين نيست. علي بن ابي طالب، برادرم، همسانم و پس از من كاردارم است، او در دنيا و آخرت، پرچمدار و در قيامت، اختياردار حوض من و شفاعت من است. او مولاي هر مسلمان، پيشواي هر مؤمن و پيشرو هر پارسا است. او هم در حال حيات و هم پس از مرگم، وصي و جانشين من بر امتم است. دوستدار او، دوست من و خصمي او، خصم من است. امت من با ولايت او، لايق رحمت، و مخالفانش، با عداوت او، در خور لعنت مي گردند. گريه ي من هنگام ديدن او از آن بود كه ياد آوردم پي از من، مسلمانان به او خيانت مي كنند تا آن جا كه او را از جايگاه من بركنار مي نهند در صورتي كه خدا آن را پس از من، ويژه ي وي ساخته است. برخورد مسلمانان با او همواره چنين خواهد بود تا ضربتي بر سرش زنند كه محاسنش، از خون آن رنگين شود و اين كار در بهترين ماه، يعني ماه رمضان باشد، كه قرآن، براي هدايت مردم با دليل هاي روشنگر، راهگشا و كارآمدش در آن ماه نازل شده است.

و اما دخترم، فاطمه، سرآمد تمام بانوان جهان، از ازل تا ابد، است. او پاره اي از جان من، نور چشم من، ميوه ي دلم، و روح و رواني است كه در جانم جاري است. او فرشته ي انسان نمايي است كه هرگاه در محراب عبادتش و در پيشگاه پروردگار- جل جلاله - مي ايستد، نورش بر فرشتگان آسمان چنان مي درخشد كه ستارگان بر اهل زمين. و خداي - عزوجل - فرشتگانش را مي گويد: اي فرشتگان من! بهترين بندگانم، فاطمه را ببينيد! در پيشگاه من ايستاده، با جان و دلش به عبادت من، روي آورده و تمام استخوان هاي وجودش از بيم من مي لرزد. شما را گواه مي گيرم كه پيروان او را از آتش دوزخ در امام خواهم داشت.

و من (پيامبر صلي الله عليه و آله) هنگامي كه او را ديدم، يادم افتاد كه پس از من، با او چه


خواهند كرد، گويي او را مي بينم كه شوكت و عزت از خانه اش رخت بسته، حرمتش شكسته، حقش غصب شده، ارثش پايمال گشته، پهلويش شكسته و جنينش، سقط شده است و او فرياد برمي آورد: يا محمداه! و كسي پاسخ نمي دهد؛ استمداد مي كند و كسي به دادش نمي رسد. او پس از من همواره غمگين و اندوهناك و گريان خواهد بود، و گاه از اين كه وحي از خانه اش بريده شد و گاهي از دوري من، ياد مي كند و مي گريد. زماني كه سياهي شب، رخ مي نمايد وحشت مي كند چرا كه ديگر صداي مرا كه هنگام شب زنده داريم با قرآن مي شنيد، در نمي يابد. او در روزگار پدرش، گرامي بود، اينك شوكت خود را از دست رفته مي يابد. آن وقت است كه خداوند متعال، او را به واسطه ي فرشتگان، با ياد خودش مأنوس مي سازد و فرشتگان با همان ندايي كه پيش تر مريم، دختر عمران را خواندند، ندايش مي دهند: اي فاطمه! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته و بر همه ي زنان جهان برتري داده است. [5] اي فاطمه! براي پروردگارت كرنش كن و سجده به جا آور و با ركوع كنندگان، ركوع نما! [6] پس از آن رنجوري او آغاز مي شود و در بستر بيماري مي افتد. تا اين كه خداي - عزوجل - مريم، دختر عمران را مي فرستد تا در بيماريش همدم وي باشد و از او پرستاري كند، آن گاه است كه خدا را گويد: بار پروردگارا! من از زندگي خسته و از اهل دنيا ملولم، مرا به پدرم ملحق ساز.

خداي - عزوجل - نيز، او را به من ملحق مي سازد و او از اهل بيتم نخستين كسي مي شود كه به من مي پيوندد. او غمگين و رنجور و اندوهناك و محروم و كشته


شده، پيش من مي آيد و من، آن گاه مي گويم: پروردگارا! بر كسي كه به او ستم كرد نفرين كن و كسي را كه حق او را پايمال ساخت، مجازات كن و كسي را كه او را خوار كرد، خوار ساز و كسي را كه به پهلو وي زد تا فرزندش را سقط كرد، در آتش خود براي ابد محبوس دار، و فرشتگان مي گويند: آمين.

و اما حسن، به راستي كه او پسرم، فرزندم، پاره اي از تن من، روشني چشمم، نور قلبم و ميوه ي دلم است. هموست كه سرور جوانان بهشت و حجت خدا بر امت است. كار او كار من و سخنش، سخن من است، و هر كه از او پيروي كند، از من است و هر كه او را نافرماني كند، از من نيست. آن گاه كه وي را ديدم، اهانتي را كه پس از من بر وي خواهد رفت، يادآوردم. او را پيوسته خوار خواهد داشت تا سرانجام، از سر ستم و دشمني، با زهر شهيد خواهند كرد. در آن زمان، فرشتگان هفت آسمان، همگان، حتي پرندگان، در فضاي آسمان و ماهي ها، در اعماق درياها خواهند گريست. در آن روزي كه دل ها همه محزون خواهد شد، دل كسي كه بر او غمگين شود، محزون نخواهد گرديد و گام كسي كه در بقيع، او را زيارت كرده باشد در آن روزي كه گام ها، همه مي لرزند بر روي پل صراط نخواهد لرزيد.

و اما حسين، به راستي كه از من است، او پسرم، فرزندم، و پس از برادرش، برترين آفريدگان است. او پيشواي مسلمانان، مولاي مؤمنان، خليفه ي پروردگار جهانيان، فرياد رس دادخواهان، پناه امن پناه جويان و حجت خدا بر همه ي آفريدگان است. همو سرور جوانان بهشت و درگاه نجات امت است، كار او، كار من و طاعتش، طاعت من است. هر كه پيروش باشد از من است و هر كه از او سر پيچد از من نيست.


من وقتي كه او را ديدم به ياد آوردم آن چه را كه بر او خواهد رفت. تو گويي من با او و در آن جا هستم و مي بينم كه به حرم و قبرم پناه مي آورد، اما پناه داده نمي شود. من او را در عالم رؤيا، به آغوشم خواهم كشيد و به كوچيدن از سراي هجرتم، فراخواهم خواند و به شهادت، بشارتش خواهم داد. او از آن جا به سرزمين قتلگاهش و به محل بر افتادنش، زمين «كرب» و «بلا» و صحراي قتل و فنا، كوچ خواهد كرد. گروهي از مسلمانان او را ياري خواهند كرد. آنان در روز رستاخيز، شهيدان امتم را سرورند.

گويي او را مي بينم كه بر پيكرش تير زده مي شود؛ از اسبش به خاك مي افتد، سپس مظلومانه، چون گوسفندي كه سربريده شود، ذبح مي گردد. پس از اين سخن، رسول خدا صلي الله عليه و آله و آنان كه به گرد آن حضرت گرد آمده بودند، گريستند تا آنجا كه صداي ناله و ضجه آنان بلند شد. رسول خدا صلي الله عليه و آله برخاست و در حالي كه مي گفت: بار پروردگارا از آن چه پس از من به اهل بيتم خواهد رسيد، به تو شكوه مي كنم؛ به خانه اش رفت.»

2 - عن علي بن أبي طالب عليه السلام قال: بينا أنا و فاطمة و الحسن و الحسين عند رسول الله صلي الله عليه و آله اذا التفت الينا فبكي، فقلت: ما يبكيك يا رسول الله؟ فقال: ابكي مما يصنع بكم بعدي، فقلت: و ما ذاك يا رسول الله؟ قال: أبكي من ضربتك علي القرن، و لطم فاطمة خدها، و طعنة الحسن في الفخذ، و السم الذي يسقي، و قتل الحسين.

قال: فبكي أهل البيت جميعا، فقلت: يا رسول الله! ما خلقنا ربنا إلا للبلاء! قال: ابشر يا علي، فإن الله عزوجل قد عهد إلي لايحبك إلا مؤمن و لايبغضك إلا


منافق. [7] .

از حضرت علي عليه السلام نقل است كه گفت: «من، فاطمه، حسن و حسين، پيش رسول خدا صلي الله عليه و آله بوديم كه ناگهان، نگاهي به ما كرد و گريست. گفتم: يا رسول الله! به چه مي گريي؟ گفت: به آن چه پس از من بر شما خواهد رفت. گفتم: يا رسول الله آن چيست؟ گفت: گريه ي من از آن ضربتي است كه بر فرق سرت فرود آيد؛ و از آن سيلي كه بر گونه ي فاطمه زنند و از آن نيزه اي كه بر پاي حسن زنند و از زهري كه او را مسموم سازد و از كشته شدن حسين.

اهل خانه، همه، از اين سخن رسول خدا، گريستند و من گفتم: يا رسول الله! پروردگارمان، ما را تنها براي ابتلاء و آزمايش آفريده است!

گفت: يا علي مژده باد تو را كه خداي - عزوجل - مرا وعده داده كه جز مؤمن دوستدار تو نگردد و غير از منافق دشمن تو نباشد.»

3 - عن أبي جعفر عليه السلام قال: كان النبي صلي الله عليه و آله في بيت أم سلمة، فقال لها: لا يدخل علي أحد، فجاء الحسين و هو طفل، فما ملكت معه شيئا حتي دخل علي النبي صلي الله عليه و آله. قدخلت أم سلمة علي اثره، فاذا الحسين علي صدره و أذا النبي صلي الله عليه و آله يبكي و إذا في يده شي يقلبه. فقال النبي صلي الله عليه و آله: يا أم سلمة إن هذا جبرئيل يخبرني أن هذا مقتول، و هذ التربة التي يقتل عليها، فضعيها عندك، فأذا صارت دما فقد قتل حبيبي. فقالت أم سلمة، يا رسول الله سل الله أن يدفع ذلك عنه. قال: قد فعلت فأوحي الله عزوجل إلي: أن له درجة لاينالها أحد من المخلوقين، و أن له شيعة يشفعون فيشفعون، و أن المهدي من ولده، فطوبي لمن كن من أولياء الحسين، و شيعته هم والله


الفائزون يوم القيامة. [8] .

- از امام باقر عليه السلام نقل است كه گفت: «روزي، پيامبر صلي الله عليه و آله در خانه ي ام سلمه بود كه به او گفت، كسي را به پيش من راه نده. حسين - كه آن زمان كودكي بود - به آن جا آمد. ام سلمه نتوانست وي را باز دارد و او به پيش پيامبر صلي الله عليه و آله رفت. ام سلمه پشت سر او وارد خانه شد و حسين را ديد كه بر سينه ي پيامبر صلي الله عليه و آله نشسته و پيامبر صلي الله عليه و آله را ديد كه مي گريد و چيزي در دست گرفته، زير و رو مي كند. پيامبر به ام سلمه گفت: اينك جبرئيل، به من خبر داد كه پسرم، كشته مي شود و اين تربت از آن جايي است كه در آن كشته خواهد شد، آن را با خود داشته باش و هر گاه تبديل به خون گردد، بدان كه حبيبم حسين كشته شده است. ام سلمه گفت: يا رسول الله از خدا بخواه كه اين سرنوشت را از وي برگرداند. پيامبر صلي الله عليه و آله گفت: اين كار را كردم، اما خداي عزوجل برايم وحي كرد: او را مرتبتي است كه كسي از آفريدگان بدان نرسد و او را شيعياني است كه شفاعت كنند و شفاعتشان پذيرفته شود و مهدي (عج) - از فرزندان اوست. خوشا به حال كسي كه از دوستداران و شيعيان حسين باشد كه آنان به خدا، در روز رستاخيز رستگارانند.»

4 - عن أبي عبدالله عليه السلام قال: لما علقت فاطمه عليهاالسلام بالحسين عليه السلام قال لها رسول الله: يا فاطمة إن الله قد وهب لك غلاما إسمه الحسين تقتله أمتي. قالت: فلا حاجة لي فيه. قال: إن الله عزوجل قد وعدني فيه أن يجعل الأئمة من ولده. قالت:


قد رضيت يا رسول الله. [9] از امام صادق عليه السلام نقل است كه گفت: «زماني كه فاطمه عليهاالسلام حسين عليه السلام را باردار شد، رسول خدا به او گفت: خدا به تو پسري دهد كه نامش حسين باشد و امتم او را مي كشند. گفت: پس مرا نيازي به وي نيست. گفت: خدا به من وعده داده كه امامان را از نسل او قرار دهد. گفت: راضي شدم، اي رسول خدا!»

5 - عن عبد الرحمان بن كثير الهاشمي قال: قلت لأبي عبدالله عليه السلام جعلت فداك من أين جاء لولد الحسين الفضل علي ولد الحسن و هما يجريان في شرع واحد؟

فقال: لا أريكم تأخذون به، إن جبرئيل نزل علي محمد صلي الله عليه و آله و ما ولد الحسين بعد، فقال له: يولد لك غلام تقتله أمتك من بعدك. فقال: يا جبرئيل لاحاجة لي فيه فخاطبه ثلاثا، ثم دعا عليا فقال له: إن جبرئيل يخبرني عن الله عزوجل أنه يولد لك غلام تقتله أمتك من بعدك، فقال،: لاحاجة لي فيه يا رسول الله، فخاطب عليا ثلاثا، ثم قال: إنه يكون فيه و في ولده الإمامة والوارثه والخزانة.

فارسل الي فاطمة عليهاالسلام أن الله يبشرك بغلام تقتله أمتي من بعدي.

فقالت فاطمة: ليس لي حاجة فيه يا أبة فخاطبها ثلاثا ثم أرسل إليها لابد أن يكون فيه الإمامة و الوارثة و الخزانة، فقالت له: رضيت عن الله عزوجل فعلقت و حملت بالحسين فحملت سته أشهر، ثم وضعته و لم يعش مولود قط لستة أشهر غيرالحسين بن علي و عيسي بن مريم عليهاالسلام، فكفلته ام سلمة و كان رسول الله يأتيه في كل يوم فيضع لسانه في فم الحسين عليه السلام فيمصه حتي يروي فأنبت الله تعالي لحمه من لحم رسول الله صلي الله عليه و آله و لم يرضع من فاطمة عليهاالسلام و لا من غيرها لبنا قط، فلما


انزل الله تبارك و تعالي فيه: و حمله و فصاله ثلاثون شهرا حتي اذا بلغ أشده و بلغ أربعين سنة، قال رب أوزعني أن أشكر نعمتك التي أنعمت علي و علي والدي و أن اعمل صالحا ترضاه و اصلح لي في ذريتي) [10] فلو فال: اصلح لي ذريتي كانوا كلهم ائمة لكن خص هكذا. [11] .

عبدالرحمان بن كثير هاشمي گويد: «به امام صادق عليه السلام گفتم: قربانت گردم، برتري فرزندان حسين بر فرزندان حسن از كجا است، با اين كه هر دو، در يك راه مي روند؟

گفت: نبينم كه چنين باوري داشته باشيد. پيش از آن كه حسين متولد بشود، روزي جبرئيل بر محمد صلي الله عليه و آله فرود آمد و به او گفت: تو را پسري متولد شود كه پس از تو امتت او را مي كشند. گفت: يا جبرئيل مرا نيازي به وي نيست. جبرئيل گفتار خود را سه بار تكرار كرد، تا اين كه پيامبر صلي الله عليه و آله، علي عليه السلام را خواند و به او گفت: جبرئيل از جانب خدا به من خبر داده است: تو را پسري زاده شود كه امتت او را مي كشند.

علي عليه السلام گفت: يا رسول الله مرا به وي نيازي نيست. پيامبر سه بار، اين گفته را با علي تكرار كرد و در ادامه گفت: امامت، وراثت و خزانه داري گنجينه ي نبوت، در او و فرزندان او خواهد بود.

پيامبر صلي الله عليه و آله به فاطمه عليهاالسلام پيام فرستاد كه خدا به تو پسري را بشارت مي دهد كه امتم، پس از من او را مي كشند. فاطمه گفت: باباجان مرا نيازي به وي نيست.


پيامبر، اين را سه بار با او گفت، سپس اين خبر را به او فرستاد كه: حتما امامت و وراثت و خزانه داري گنجينه ي نبوت ناگزير بايد در او باشد. فاطمه گفت: در آن صورت، از خداوند متعال خوشنودم. فاطمه عليهاالسلام حسين را باردار شد و شش ماهه به دنيا آورد. قبل از «حسين بن علي»، جز «عيسي بن مريم» هرگز نوزادي شش ماهه به دنيا نيامده بود كه زنده بماند.

پس از تولد، ام سلمه، نگهداري از وي را به عهده گرفت و رسول خدا صلي الله عليه و آله، هر روز پيش حسين مي آمد و زبانش را در دهان او مي نهاد و او آن را آن قدر مي مكيد تا سيراب مي شد. بدين ترتيب خداوند متعال، گوشت حسين عليه السلام را از گوشت رسول خدا صلي الله عليه و آله رويانيد و حسين، از فاطمه عليهاالسلام و هيچ زني ديگر شير نخورد و آن گاه كه خداي تبارك و تعالي در حق وي اين آيه را فرستاد:

«دوران باروري و شيرخواري او سي ماه بايد تا به حد رشد رسد و چهل سالگي را دريابد، گفت: پروردگارا! بر دلم بيفكن تا نعمتي را كه بر من و پدر و مادرم ارزاني داشته اي، سپاس گويم و كار نيك چنان كنم كه تو را پسند آيد و مرا پس از خودم در ميان فرزندانم، صالح و نيك نگهدار.» [12] .

اگر مي گفت: «فرزندان مرا نيك ساز»، همه ي فرزندانش «امام» مي شدند و لكن اين چنين تخصيص داد.» [13] .


6 - عن علي عليه السلام قال: قال النبي صلي الله عليه و آله: يقتل الحسين شرالأمة و يتبرء من ولده من يكفربي. [14] .

- از حضرت علي عليه السلام نقل است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله گفت: «حسين را بدترين مسلمانان مي كشند و كساني، از فرزندان او بيزاري و برائت مي جويند كه بر من كفر ورزيده اند.»

7 - عن صفية بنت عبدالمطلب، قالت: سقط الحسين من بطن أمه فدفعته إلي النبي صلي الله عليه و آله فوضع النبي لسانه فيه و أقبل الحسين علي لسان رسول الله يمصه، فما كنت أحسب رسول الله يغذوه ألا لبنا أو عسلا. قالت: فبال الحسين، فقبل النبي بين عينيه، ثم دفعه الي و هو يبكي و يقول: لعن الله قوما هم قاتلوك يا بني، يقولها ثلاثا. قالت: فقلت فداك أبي و أمي و من يقتله؟ قال: بيقة الفئة الباغية من نبي أمية. [15] .

صفيه دختر عبدالمطلب، گويد، «وقتي حسين از مادرش زاده شد، او را به پيامبر دادم. پيامبر زبانش را در دهان وي نهاد و حسين شروع به مكيدن زبان پيامبر كرد و من، خيال نمي كنم رسول خدا صلي الله عليه و آله او را جز با شير و عسل، تغذيه كرده باشد.»

صفيه در ادامه مي گويد: «در آن حال، حسين بول كرد و رسول خدا ميان دو چشمش را بوسيد و در حالي كه گريه مي كرد او را به من داد و گفت: پسرم! خدا لعنت كند آن گروهي را كه تو را خواهند كشت و سه بار اين سخن را تكرار كرد.


صفيه گويد: من گفتم: پدر و مادرم فدايت! چه كسي او را مي كشد؟ گفت: باقي مانده ي آن گروه سركش، از بني اميه.» [16] .

8 - عن إبن عباس، قال: قال رسول الله صلي الله عليه و آله: من سره أن يحيا حياتي و يموت ميتتي و يدخل جنة عدن منزلي و يمسك قضيبا غرسه ربي عزوجل، ثم قال له كن فيكون، فيلتول علي بن أبي طالب و ليأتم بالأوصياء من ولده، فإنهم عترتي، خلقوا من طينتي، الي الله أشكوا أعداءهم من أمتي، المنكرين لفضلهم، القاطعي فيهم صلتي، و أيم الله ليقتلن بعدي ابني الحسين، لا أنا لهم الله شفاعتي. [17] .

از ابن عباس نقل است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله گفت: هر كه خوش دارد، كه چون زندگاني من زندگاني كند و مانند مردن من بميرد و در بهشت جاويدان به سراي من درآيد و از آن درختي كه پروردگارم خود كاشته، شاخه اي براي خود بردارد و به آن بگويد: باش تا باشد، بايد كه علي بن ابي طالب را دوست داشته باشد و از فرزندان سفارش شده ي او پيروي كند زيرا كه آنان خانواده ي من هستند كه از سرشت من آفريده شده اند. از دشمنان آنان كه از ميان امتم باشند به خدا شكوه مي برم كه برتري آنان را انكار مي كنند و ارتباط مرا با آنان قطع مي كنند و تا آنجا كه به خدا پس از من، پسرم حسين را مي كشند كه خدا آنها را به شفاعتم نرساند!



پاورقي

[1] سوره‏ي بقره، آيه‏ي 185.

[2] سوره‏ي آل‏عمران، آيه‏ي 42.

[3] سوره‏ي آل‏عمران، آيه‏ي 43.

[4] شيخ صدوق، الأمالي، ص 175 - 177.

[5] سوره‏ي آل‏عمران، آيه‏ي 42.

[6] سوره‏ي آل‏عمران، آيه‏ي 43.

[7] شيخ صدوق، الأمالي، ص 197.

[8] همان، ص 203.

[9] علل الشرايع، ص 205.

[10] سوره‏ي احقاف، آيه‏ي 15.

[11] علل الشرايع، ص 206.

[12] سوره‏ي احقاف، آيه‏ي 15.

[13] در اين باره که امامان معصوم، از نسل امام حسين عليه‏السلام هستند نه از نسل امام حسن عليه‏السلام و يا هر کس ديگر، روايت‏هاي فراواني در آثار شيخ مفيد ديده مي‏شود و ما در واپسين فصل اين نوشتار (فصل هشتم: عاشورا و مهدي موعود) برخي از آن‏ها را آورده‏ايم.

[14] عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 64.

[15] شيخ صدوق، الأمالي، ص 199.

[16] گفتني است که پيش از اين در باب ميلاد امام حسين عليه‏السلام نيز از صفيه، عمه‏ي پيامبر صلي الله عليه و آله روايتي گذشت که پيامبر صلي الله عليه و آله در ضمن آن را از پاکي و پاکيزه‏اي امام حسين عليه‏السلام هنگام تولدش سخن مي‏گفت ر. ک: همين مقتل، فصل اول، حديث دوم.

[17] شيخ صدوق، الأمالي، ص 88 - 89.