بازگشت

مدخل شهر مدينه و سخنان امام سجاد


آن حضرت اشاره فرمود كه: ساكت شويد!

چون جوشش خلق فرونشست، خطبه اي خوانده و بعد از خطبه فرمود:

خدا را بر عظايم امور و فجايع دهور، بر الم و محنت هاي به دردآورنده و سوزش و گزند بلاها، حمد مي كنم.

خدا را بر مصيبتي كه از بليه هاي جليل و مصيبت هاي عظيم است كه دل ها را كباب و نفوس را هلاك مي نمايد، حمد مي كنم.

ايها الناس! [همانا خداوند - كه] حمد و سپاس براي اوست ما را به وسيله ي بدترين مصيبت ها و به بزرگترين رخنه ي در اسلام مبتلا نمود كه:

«قتل أبو عبدالله عليه السلام و عترته، و سبي نساؤه و صبيته، و داروا برأسه في البلدان...»؛

پدرم ابي عبدالله عليه السلام را كشتند و زنان و دختران او را اسير كردند و سرش را بر نيزه زده و در شهرها گردانيدند.

پس كيست كه بعد از كشته شدن حسين عليه السلام ديگر شادي كند؟

كدام ديده است كه در اين مصيبت اشك نريزد و در اشك ريختن بخل نمايد؟ به تحقيق كه آسمان هاي هفتگانه گريستند.

«أيها الناس! أي قلب لا يتصدع لقتله! أم أي فؤاد لم يحن اليه؟...»؛

[اي مردم!] آيا كدام دلي است كه در اين مصيبت نشكافد؟ يا كدام قلبي است كه مشتاق به او نباشد؟ يا كدام گوش مثل اين مصيبت را شنيده؟

«أيها الناس! أصبحنا مطرودين [مشردين مذودين] شاسعين عن الأمصار كأنا أولاد ترك و كابل...»؛

اي گروه خلق! ما را مطرود كرده و از خود راندند و ذليل كردند و از هر چيز منع نموده و در شهرها گردانيدند به نحوي كه گويا ما اسيران ترك و كابل بوديم و حال آن كه گناهي نكرده، و امر قبيحي مرتكب نشده و بدعتي در اسلام


نگذاشته بوديم، [ما چنين] قبضه اي پيش از اين، نشنيده بوديم....

به خدا قسم! كه اگر پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم به ايشان كشتن و ذليل كردن ما را سفارش مي كرد؛ همچنانچه وصيت در رعايت ما كرد، هر آينه از آنچه كردند، زياده انجام نمي دادند.

«فانا لله و انا اليه راجعون» چه مصيبتي است جانگداز! و چه ماتمي است راحت برانداز؟ و چه مصيبت سخت دل به درد آورنده و تلخ است.

پس از خدا مزد خود را از آنچه به ما رسيده مي طلبيم.

[راوي گويد:] ناگاه صوحان بن صعصعة بن صوحان كه در آن وقت زمين گير شده بود، عرض كرد: يابن رسول الله! مرا معذور دار كه زمين گير بودم و به اين سبب از ياري شما محروم ماندم.

حضرت عذر او را قبول فرموده و به پدرش ترحم نمودند. [1] .


پاورقي

[1] اللهوف: 230-226، بحارالانوار: 149-147/45.