بازگشت

وداع اهل بيت از كربلا


باري، چون اهل بيت عليهم السلام قضاي مناسك ماتم داري و نوحه گري را در نزد آن قبله ي عارفان و كعبه ي مقصود عالميان - چنانچه بعضي ذكر كرده اند - نمودند، سيدالساجدين عليه السلام امر فرمودند كه: بار بندند و روانه ي مدينه گردند. در وقت وداع ايشان


هنگامه اي برپا شد كه تصورش دل را كباب مي نمايد.

فاطمه عليهاالسلام دختر سيدالشهداء عليه السلام قبر شريف پدر را دربر كشيد، آن قدر گريه كرد كه مدهوش بر زمين افتاد. [1] .

باري، با ديده هاي گريان، دل هاي سوزان و سينه هايي از فراق بريان قبر مطهر سرور شهيدان و ساير كشتگان را وداع كردند و روي به راه گذارده، طي منازل نمودند، تا آن كه به نزديكي مدينه رسيدند.

صاحب «مناقب» از فاطمه عليهاالسلام دختر اميرالمؤمنين عليه السلام روايت مي كند كه مي گويد:

به خواهرم زينب عليهاالسلام گفتم: اي خواهر! مردي كه به همراه ما مي باشد، در اين سفر به ما نيكي كرد و حقي بر ما دارد، آيا صلاح مي داني كه به او انعامي عطا كنيم؟

خواهرم فرمود: به خدا قسم! چيزي كه به او انعام كنيم، نداريم، مگر آن كه زيور خود را به او دهيم.

پس دستنبد و خلخال خود را گرفته و از خواهرم نيز گرفتم و به جهت آن شخص فرستادم و از او عذر خواستم كه اين عطيه ي كم را قبول كن كه تو با ما نيكي كرده اي.

آن شخص گفت: من آنچه كردم از براي خدا و قرابت شما به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بود، نه از براي طمع دنيا. [2] .


پاورقي

[1] رجوع شود به: الدمعة الساکبه: 162/5 و 163.

[2] بحارالانوار: 146/45.