بازگشت

فرجام بد ستمگران


آري، اين جماعت بر خود ستم كردند و امر را بر خود بسيار دشوار نمودند و عذاب خود را سخت كردند و به گمانشان نور خدا را مي توان به هاي و هوي دست خاموش كرد.

ندانستند كه آنچه كردند ظهور ايشان بيشتر، سعادت ايشان زيادتر و مرتبه ي ايشان بلندتر شد؛ ولي از براي خود عذاب دائم و لعن سرمدي و غضب خدا و رسول صلي الله عليه و آله و سلم را مهيا كردند.

و نمي دانستند كه دوستان خود را نصرت خواهند نمود و اين عذاب ها كه سهل است، عذاب عظيم - كه عذاب آخرت است - به جهت ايشان مهيا شده و فضيحت وقتي است كه خداوند جليل در مقام بازخواست برآيد و اين خون، خوني است كه خدا ولي آن است. چنانچه حضرت صادق عليه السلام مي فرمايد:

«ذاك دم يطلب الله [تعالي به...]»؛ اين خوني است كه خداوند آن را طلب مي كند. [1] .

هنگامه ي عظيم وقتي است كه امام حسين عليه السلام برا سر بريده اش - كه كف دست مي گيرد - و شهداي كربلا، با بدن هاي غرقه به خون، به صحراي محشر آيند و غلغله در صحراي محشر افتد، فاطمه ي زهرا عليهاالسلام چنان خروش برآورد كه عرش به تزلزل درآيد.



جمعي كه زد بهم صفشان شور كربلا

در حشر صف زنان صف محشر بهم زنند



دست عتاب حق بدر آيد ز آستين

چون اهل بيت دست به اهل ستم زنند






از صاحب حرم چه توقع كنند باز

آن ناكسان كه تير به صيد حرم زنند؟



پس بر سنان كنند سري را كه جبرئيل

شويد غبار گيسويش از آب سلسبيل



با اين عمل جواب چه گويند روز حشر؟

با اين كه شاهد است به اين كار جبرئيل



آري، كم ظلمي نكردند، كم آشوبي در اسلام بر پا ننمودند و كم فتنه و فسادي در عالم نكردند، دل پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم را به درد آورده، ديده ي مقربان خدا را اشكبار كردند و ملائكه ي عرش را عزادار كردند، كسي را كشتند كه تا قيامت ملائكه بر او مي گريند و تا حشر عالميان بر او مي سوزند.

آري، ريحانه ي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم را كشتند، نوباوه ي فاطمه ي زهراء عليهاالسلام را پاره پاره كردند، پاره ي تن پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم را شهيد كردند و حبيب خداوند اكبر را سر بريدند.

خدا رحمت كند آقاي سيد مهدي طباطبايي را كه مي فرمايد:



ما آمن القوم قدما أو هم كفروا

من بعد ايمانهم لو أنهم شعروا



اين جماعت از اول ايمان به خدا و رسول نياوردند، يا اگر ايمان ظاهري قبول كرده بودند بعد از پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم مرتد شده و از دين اسلام به كفر اول برگشتند، چنانچه صريح اخبار است. [2] .



قد حاربوا المصطفي في حرب عترته

و لو أغاثهم في حربه ابتدروا



چگونه ايمان به پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم داشتند و حال آن كه با پيغمبر محاربه كردند و شمشير بر روي پيغمبر كشيدند و حرب ايشان، حرب پيغمبر است، چنانچه فرمودند: «حربك حربي و سلمك سلمي» [3] و اگر ياوري مي يافتند با خود پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم حرب مي كردند، چنانچه در ابتداي اسلام همين كردند.



لا كان ينزل عن سلطانه ملك

و لا لمنيته الساعي لها يذر



هرگز نبود كه بزرگي از بزرگيش دست بردارد و آرزومند دست از مقصودش بردارد مگر آن كه به اضطرار دستش را كوتاه كنند.



مهما نسيت فلا أنسي الحسين و قد

كرت علي قتله الأفواج والزمر




اگر هر چيزي را فراموش كنم، لكن هرگز حسين عليه السلام را فراموش نمي كنم كه دور او را افواج كفر و اصناف لشكر ضلال گرفته بودند و از هر جهت بر او حمله مي كردند.



كم قام فيهم خطيبا منذر وتلا

أي فما أغنت الآيات و النذر



چه بسيار خطبه هاي شافيه اي كه بر آنان خواند و مواعظ وافيه بر آنان كرد و چقدر آيات الهيه اي كه بر آنان خواند و آن قلوب قاسيه اصلا از مواعظ الهيه ي آن حجة الله و خليفه رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم كه سنگ را آب مي كرد، تأثير نكرد و فايده نبخشيد.



قال انسبوني فجدي أحمد و سلوا

ما قال في فلم يكذبكم الخبر



چون ديدند موعظه اثر نمي كند، فرمودند: آيا مرا مي شناسيد يا نه؟ اگر نمي شناسيد، منم فرزند محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم، منم جگرگوشه ي فاطمه ي زهرا عليهاالسلام، منم نور ديده ي علي مرتضي عليه السلام.

و ينادي: امي الزهراء و أبي المرتضي و رسول الله جدي أيها القوم! ارحموني، ندا مي كرد: مادرم فاطمه ي زهرا عليهاالسلام و پدرم علي مرتضي عليه السلام و جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم است. اي قوم! به خاطر جد و پدر و مادرم بر من رحم كنيد و سؤال كنيد كه پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم در حق من چه فرموده است؟ آيا مي دانيد كه فرمود:

«حسين مني و أنا من حسين»؛

حسين از من است و من از حسين؟ [4] .



دعوتموني لنصري أين نصركم؟

و أين ما خطت الأقلام و الزبر؟



مرا خوانديد كه ياريم كنيد، كو ياري شما؟ و چه شد نامه هايي كه به من نوشتيد كه: بيا شمشيرها از براي تو مهيا مي باشد؟ آيا اين ياري شماست كه دور مرا گرفته ايد و خون مرا مي ريزيد؟



منعتمونا عن الماء المباح و قد

أضحت تناهله الأوغار و الغمر



آبي را كه بر همه كس مباح است از ما منع كرديد و حال آن كه وحوش و طيور آن را مي آشامند.



هل من مغيث يغيث الان من ظمأ

بشربة من نمير مالها خطر




آيا فريادرسي هست كه به شربتي از آب ما را فريادرسي نمايد و ما را از تشنگي به شربت آبي كه بهايي ندارد، خلاص نمايد؟



هل يرحم الراحم الطفل الرضيع فقد

جف الرضاع و ما للطفل مصطبر



آيا رحم كننده اي هست كه طفل شيرخوار را رحم نمايد و شربت آبي به او بدهد كه شير از پستان مادرش خشك شده و او را طاقت صبر نيست؟



هل من نصير محام أو أخي حسب

يرعي النبي فما حاموا و لا نصروا



آيا ياوري هست؟ آيا حمايت كننده اي از پيغمبر هست؟ آيا صاحب حسبي بهم مي رسد كه حرمت پيغمبر را مراعات نمايد كه اين جماعت حمايت نكرده و ياري او نكرده اند؟



تلك الرزايا لو أن القلب من حجر

أصم كان لأدناهن ينفطر



اين مصيبت ها، مصيبتي است كه كوچكترين آنها دل ها را مي شكاف، اگر چه اين دل ها از سنگ خواره سخت تر باشند.


پاورقي

[1] بحارالانوار: 313/45 ضمن ح 14.

[2] رجوع شود به: بحارالانوار: 299/44 باب 36.

[3] امالي شيخ طوسي: 763 و 1063

[4] بحارالانوار: 205/36 ح 8.