گفت وگوي حضرت سكينه با يزيد ملعون
روايت شده: هنگامي كه اسيران در برابر آن لعين حاضر شدند، به سوي آنان نظر مي كرد و اسم يك يك آنها را مي پرسيد، يكي مي گفت:
«هذه ام كلثوم الكبري، و هذه ام كلثوم الصغري، و هذه صفية، و هذه ام هاني، و هذه رقية؛ بنات علي، و هذه سكينة، و هذه فاطمة بنت الحسين»؛
اين ام كلثوم كبري زينب خاتون و اين ام كلثوم صغري و اين صفيه و اين ام هاني و اين رقيه؛ دختران اميرالمؤمنين اند و اين دو، سكينه و فاطمه دختران حسين اند.
در آن ميانه سكينه عليهاالسلام روي خود را با دست خود مي پوشانيد.
يزيد گفت: اين كيست؟
گفتند: سكينه، دختر حسين عليه السلام است.
پس سكينه عليهاالسلام به گريه درآمد و گريه در گلويش گره كرده به نحوي كه نزديك بود
روح از قالبش پرواز نمايد.
آن ملعون گفت: اي سكينه! چرا گريه مي كني؟
گفت:
«كيف لا تبكي من ليس لها ستر يستر [به] وجهها و رأسها عنك و عن جلسائك؟»؛
چگونه گريه نكند كسي كه چادري ندارد كه روي خود را از تو و نشستگان مجلس تو بپوشاند؟
آن ملعون به گريه درآمد و گفت: خدا لعنت كند پسر زياد را! چقدر بر آل پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم قسي القلب است (!!). [1] .
و به روايت ديگر گفت: پدر تو كفران حق من كرد و رحم مرا قطع نمود و با من در مملكت من منازعه كرد.
سكينه عليهاالسلام به گريه درآمد و گفت:
اي يزيد! به كشتن پدرم شادي مكن كه او بنده ي مطيع خدا و مطيع رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بود، خدا او را به سوي خود خواند و او، حق را اجابت نمود و به اجابت حق سعيد شد.
«و ان لك [يا يزيد!] بين يدي الله مقاما يسألك عنه، فاستعد للمسألة جوابا، و أني لك الجواب؟»؛
بدان اي يزيد! لابد تو را مقامي در پيشگاه خداست كه از تو از اين عمل شنيع سؤال مي فرمايد. پس مستعد و آماده ي جواب از اين عمل باش و جواب مهيا كن و كجا جواب خواهي جست به جهت كشتن فرزند پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم [2] ؟
پاورقي
[1] الانوار النعمانيه: 254/3.
[2] المنتخب: 472/2.