بازگشت

سخنان زينب كبري در مجلس يزيد


آنگاه زينب عليهاالسلام، دختر اميرالمؤمنين عليه السلام برخاست و گفت:

«الحمد لله رب العالمين، و صلي الله علي محمد و آله أجمعين».

پس شروع به تكلم و عتاب بر يزيد لعين نمود به نحوي كه همه از فصاحت و بلاغت و كلام حكمت آميز او در تعجب شدند، بعد از كلماتي چند گفت:

«أمن العدل يابن الطلقاء! تخديرك حرائرك و امائك، و سوقك بنات رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم سبايا؟».


آيا از عدالت توست اي فرزند زناكار! كه زنان و كنيزان خود را در پرده نشانيده و دختران مكرمه ي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را اسير كرده و پرده ي حرمت آنها را دريده، بي كجاوه و هودج از شهر به شهر مي گرداني تا اهل هر منزل و باديه بر آنان نظر كنند، و آنان را در منظر ديد وضيع و شريف و غريب و بعيد قرار داده اي؟!

آنان نه ياوري دارند، نه معيني، نه مددكاري و اين افعال از جماعتي كه جگر برگزيدگان را خواييده [1] و گوشت ايشان از خون شهيدان پرورش يافته باشد، بعيد نيست.

و چگونه بعيد مي باشد بغض ما از كسي كه بر ما از روي كراهت و غيظ نظر كند؟ پس از روي آساني و سهل انگاري چوب بر لب و دهان و دندان ابي عبدالله عليه السلام، سيد جوانان اهل بهشت مي زند و اشياخ خود را بخواند كه: كجايند تا به اين عمل شادي كنند (!!)

آن حضرت تعييرات بسياري به آن سركرده ي كفر و ضلالت نمود و فرمود:

«فكد كيدك، واسع سعيك، و ناصب جهدك، فوالله! لا تمحو ذكرنا، و لا تميت وحينا، و لا تدرك أمدنا، و لا ترحض عنك عار».

پس هر مكري كه مي تواني بكار ببر! و هر سعي و كوششي كه مي تواني به عمل آور كه به خدا قسم! نمي تواني ذكر ما را براندازي و وحي ما را برطرف كني و به فضيلت ما برسي و هرگز نمي تواني عار كردار خود را از خود دور كني و مكر تو نيست، مگر اندك مكري و ايام دولت تو نيست، مگر اندك زماني و عن قريب جمعيت تو از هم خواهد پاشيد و در روزي كه منادي از جانب خدا ندا كند كه: «لعنت خدا بر ظالمان و ستمكاران است». [2] .



پاورقي

[1] خواييدن: جويدن، به دندان نرم کردن، اشاره به کار شرم‏آور هند جگرخوار، مادر معاويه‏ي ملعون است که در جنگ احد پس از شهادت حضرت حمزه عليه‏السلام جگر آن حضرت را به دندان گرفت و جوييد...

[2] الاحتجاج: 37-35/2، بحارالانوار: 160-157/45.