يزيد لعين و خبر شهادت امام حسين
شيخ فخرالدين رحمه الله روايت مي كند:
وقتي كه خبر به يزيد ملعون رسيد، طبيبي جهت معالجه در پيش او نشسته بود و دست و پاي او را در آب گرم گذارده بود، قاصدي وارد شد و گفت: ديده ي تو روشن كه سر حسين وارد شد!
آن ملعون نظر غضبناكي به او كرده و گفت: ديده ات روشن مباد!
آنگاه به طبيب گفت: در كار خود تعجيل كن.
پس نامه ي پسر زياد را گرفت و خواند و انگشت را به دندان گزيد و نامه را به حضار داد كه بخوانند، ساعتي بيش نگذشت كه ناگاه رايت كفر و ضلال وارد گرديد و در زير آن رايات و علم ها «الله اكبر، الله اكبر» مي گفتند (!!). [1] .
چه نيكو مي گويد يكي از شعرا:
و يكبرون لقتل من لولاهم
لم يعرف التكبير و التهليل
تكبير مي گويند به جهت كشتن كساني كه اگر ايشان نبودند كسي تكبير و تهليل را نمي شناخت و خدا را به يگانگي نمي پرستيد و احدي او را تعظيم نمي نمود.
و در روايتي وارد شده: هاتفي كه كسي او را نمي ديد، اين اشعار را مي خواند:
جاؤوا برأسك يابن بنت محمد!
مترملا بدمائه ترميلا
و كأنما بك يابن بنت محمد!
قتلوا جهارا عامدين رسولا
اي فرزند دختر پيغمبر! سر مقدس تو را به خون آلوده و رنگين آورده اند، گويا به جهت كشتن تو، جدت پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم را كشته اند.
قتلوك عطشانا و لما يرقبوا
في قتلك التأويل و التنزيلا
اي نور ديده ي پيغمبر! تو را با لب تشنه كشتند و اصلا تنزيل خدا را مراعات نكردند كه مقصود از تأويل شما بوديد، بلكه كلام الهي به تأويل، شما بوديد.
و يكبرون بأن قتلت و انما
قتلوا بك التكبير و التهليلا [2] .
اينها سهل است، اين عظيم تر است كه تو را كشتند و تكبير مي گويند و حال آن كه با كشتن تو، تكبير و تهليل را كشتند پس بايد كه به جاي «الله اكبر» مات التكبير بگويند.
پاورقي
[1] المنتخب: 469/2.
[2] مقتل الحسين عليهالسلام: 193، اللهوف: 212-210، بحارالانوار: 129/45.