بازگشت

اسراي اهل بيت و رفتار شاميان


از حضرت صادق عليه السلام روايت شده و نيز شيخ صدوق رحمه الله از جماعتي نقل كرده: هنگامي كه اسيران و زنان اهل بيت عليهم السلام به شام وارد شدند، ايشان را در ميان روز با روهاي بي ساتر، داخل آن شهر كردند.

چون چشم اهل شام بر آن اسيران افتاد و سيماي بزرگي در ايشان ديدند، گفتند: اسيري نيك تر از اين اسيران نديده ايم، شما كيستيد؟ و از اسيران كدام دياريد؟ و از كدام قبيله ايد؟

سكينه عليهاالسلام، دختر سيدالشهداء عليه السلام گفت:

«نحن السبايا آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم»؛

ما اسيران آل محمد عليهم السلام مي باشيم. [1] .

و به روايتي: هنگامي كه اهل بيت عليهم السلام را وارد شام كردند، سيدالساجدين علي بن الحسين عليهماالسلام بر شتر برهنه سوار بود، آن مظلوم را به غل و زنجير بسته بودند، آن حضرت از روي اندوه و حزن مي فرمود:



اقاد ذليلا في دمشق كأنني

من الزنج عبد غاب عنه نصير



و جدي رسول الله في كل مشهد

و شيخي أميرالمؤمنين أمير [2] .



مرا در دمشق با ذلت و خواري مي گردانند به نحوي كه گويا غلام سياهي از زنگبار هستم.

و حال آن كه جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم است و پدرم اميرالمؤمنين عليه السلام پادشاه عالميان است.

و به روايت ابن طاووس رحمه الله و غيره: ايشان را تا در مسجد اعظم، كه جاي اسيران بود، آورده اند و واداشتند. [3] .



پاورقي

[1] امالي شيخ صدوق: 230، ضمن ح 242، بحارالانوار: 169/45 ح 15.

[2] مقتل الحسين عليه‏السلام: 197.

[3] اللهوف: 210، بحارالانوار: 166/45 ح 9.