بازگشت

ورود اسراي اهل بيت به شام و شادي بني اميه


در بعضي از روايات وارد شده:

هنگامي كه اسراء را به دروازه ي «ساعات» آوردند، توقف كردند تا از يزيد رخصت حاصل آيد كه اسيران را در كجا منزل بدهند.

در اين اثنا مروان، پسر حكم بيرون آمد، چون نظر پليدش بر سر مطهر سيدالشهداء عليه السلام افتاد، از شادي به راست و چپ خود نظر مي كرد، اظهار طرب و شادي مي نمود.

برادر او، عبدالرحمان بيرون آمد چون نظرش بر آن سر شريف افتاد، اشك از ديده هايش جاري شد و گريه كرد و گفت: دور شديد از پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم، به خدا! كه هرگز در امري با شما جمع نمي شوم.

آنگاه گفت: يا ابا عبدالله! بر من دشوار است آنچه بر تو وارد شد، پس اين شعر را خواند:



سمية أمسي نسلها عدد الحصي

و بنت رسول الله ليس لها نسل [1] .




نسل سميه ي زانيه و اولاد او ازبسياري به عدد سنگ ريزه ها شده اند، ولي نسل دختر پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم را قطع كردند و همه ي اولاد او را كشتند.

واويلاه! وامصيبتاه! اهل بيت عليهم السلام را وارد شام كردند.


پاورقي

[1] المنتخب: 470/2.