بازگشت

امام حسين و عبادت آن بزرگوار


بلي، عزيز من! اين [مجملي] از اخلاق رضيه و صفات مرضيه [امام حسين عليه السلام] بود.

اما عبادت و تقوايش، همين بس كه در شب عاشورا بعد از آن كه لشكر مخالف اراده ي قتال كردند، برادر خود را به سوي لشكر فرستاد و به او فرمود:

اگر مي تواني امشب را از ايشان مهلت بگير كه امشب، شب جمعه است، مي خواهم يك شب ديگري بندگي خدا كنم، خدا مي داند كه من تلاوت كلام او، دعا و نماز را دوست مي دارم. [1] .

و در حديثي آمده: به سيدالساجدين صلي الله عليه و آله و سلم عرض كردند: اولاد پدر بزرگوارت چقدر كم است؟

فرمود: تعجب است كه من چگونه از ايشان متولد شده ام، چرا كه پدرم در شبانه روز، هزار ركعت نماز مي گزارد و او را فرصت معاشرت با زنان نبود. [2] .

آري، در شكم مادر، ذكر خدا مي كرد، چنانچه از حضرت فاطمه عليهاالسلام روايت شده كه فرمود:

هنگامي كه حمل او چهارماهه شد، در مصلاي خود به جهت ذكر خدا مي نشستم و از او، تهليل و تسبيح از اندرونم مي شنيدم، وقتي


شيرخواره بود ذكر خدا مي كرد. [3] .

وقتي كه ميان ميدان افتاده بود و از هر طرف شمشير و نيزه بر بدنش مي زدند، ذكر خدا مي كرد و از خدا غافل نمي شد، و در هنگامي كه سر مطهرش را بر سر نيزه زده بودند، ذكر خدا مي كرد.

و وقتي كه تازه به سخن آمده بود، ذكرش «الله اكبر» بود، وقتي كه سرش را بر سر نيزه زده بودند، تلاوت قرآن مي كرد، «لا حول و لا قوة الا بالله» و «لا اله الا الله» مي گفت و هميشه دين خدا را ياري مي كرد، مردم را به سوي خدا و دين حق دعوت مي نمود.

آري، سرش را داد و دست از جان عزيزش برداشت، ولي دست از ياري دين برنداشت، پاره پاره اش كردند و دست از كلام حق برنداشت، سرش را بريده بودند و سر بريده اش راهب نصراني را به دين حق دعوت مي نمود و مي فرمود: اگر مي خواهي شفيعت باشم به دين جدم درآي! [4] .

فواعجباه! من مصيبته تزلزلت منها بناء الاسلام، و تزعزعت منها أركان الخاص والعام، مصيبة لو لاقت جديدا لصار باليا، و لو صبت علي الأيام لصرن لياليا.


پاورقي

[1] الارشاد: 90/2 و 91، بحارالانوار: 391/44 و 311/82، 392 ح 17.

[2] بحارالانوار: 196/44 ح 10.

[3] بحارالانوار: 271/43 ح 39.

[4] مدينة المعاجز: 126/4 ح 1133.