بازگشت

خطبه ي حضرت ام كلثوم در جمع مردم كوفه


سيد بن طاووس رحمه الله روايت كرده:

ام كلثوم عليهاالسلام دختر اميرالمؤمنين عليه السلام نيز در شهر كوفه در آن روز، از پس پرده، خطبه اي خواند، وي در حالي كه صداي خود را به گريه بلند كرده بود، گفت:

«يا أهل الكوفة! سوءة لكم، مالكم خذلتم حسينا و قتلتموه، و انتهبتهم أمواله و ورثتموه، و سبيتم نساء و نكبتموه...»؛

اي اهل كوفه! بدا به حال شما، قبيح باد روهاي شما! به چه سبب


برادر مرا خوانديد و او را ياري نكرديد و برادر مرا كشتيد واموال او را غارت كرديد و زنان و زنان و پردگيان او را اسير كرديد و او را بر رو درانداختيد.

بريده باد دست هاي شما و دور باد از شما رحمت خدا!

واي بر شما! آيا مي دانيد كه چه كرديد؟ و چه امر عظيمي را مرتكب شديد؟ و چه گناهاني را بر پشت خود بار كرديد؟

و چه خون هايي را ريختيد؟

و چه زنان مكرمه اي را به مصيبت انداختيد؟

و چه دختران معظمه اي را برهنه كرديد؟ و چگونه اموال ايشان را غارت نموديد؟

«قتلم خير رجالات بعد النبي صلي الله عليه و آله و سلم»؛

شما بهترين خلق بعد از پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم را كشتيد و رحم از دل هاي شما برطرف شده است.

آگاه باشيد! كه دوستان خدا هميشه فايزند و اولياي شيطان و لشكر او خايب و خاسر و زيان كارند.

آنگاه اشعار محنت آثاري را خوانده و دل عالم را كباب كرد:



قتلتم أخي صبرا فويل لامكم

ستجزون نارا حرها يتوقد



برادر بزرگوار مرا از روي ظلم كشتيد و او بر مظلوميت صبر كرد. پس واي بر شما! به زودي جزا داده مي شويد به آتشي كه حرارت آن به التهاب مي اندازد.



سفكتم دماء حرم الله سفكها

و حرمها القرآن ثم محمد



ألا! فابشروا بالنار انكم غدا

لفي سقر حقا يقينا مخلد

شما خون هايي را ريختيد كه خدا و رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم ريختن آن را حرام كرده اند، پس بشارت باد به شما آتش كه به تحقيق و يقين در جهنم مخلد خواهيد بود.



و اني لأبكي في حياتي علي أخي

علي خير من بعد النبي سيولد



بدمع عزيز مستهل مكفكف

علي الخد مني ذائبا ليس يجمد



به راستي كه من تا زنده ام بر برادرم كه بهترين خلق بعد از پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم است، گريه


خواهم كرد؛ گريه شديدي همانند بارش تند، و اشك من هميشه جاري خواهد بود و هرگز ديده ام خشك نخواهد شد.

از گفت وگوي فرزند فاطمه عليهاالسلام مردم به خروش درآمدند، صدا به گريه، نوحه و ناله بلند كردند، زنان موهايشان را پريشان نمودند، خاك بر سرشان ريختند، روهايشان را خراشيدند، سيلي بر رو زدند و فرياد: «واويلاه! واثبوراه! و واحسرتاه!» بركشيدند و مردها ريش هاي خود را كندند و صداها به گريه و ناله بلند كردند. شورشي در خلق افتاد كه مثل آن را كسي نديده بود. [1] .


پاورقي

[1] اللهوف: 198 و 199، بحارالانوار: 112/45.