بازگشت

خطبه ي حضرت فاطمه ي صغري در جمع مردم كوفه


از موسي بن جعفر عليه السلام روايت شده كه حضرت فرمود:

فاطمه ي صغري عليهاالسلام دختر سيدالشهداء عليه السلام نيز در ميان مردم كوفه خطبه خواند.

از كلمات شريفه، و مضامين لطيفه اش معلوم مي شود كه او نيز از ينبوع علم و معرفت بيرون آمده و سخنانش از سرچشمه ي فصاحت و بلاغت صادر شده است، و روشن مي گردد كه زنان، دختران و كودكان آنان، غصون شجره ي امامت و هدايت و فروع اصول عصمت و طهارت بوده اند؛

زيرا كه آن زنان پرده نشين، در ملأ عام با آن اندوه و حسرتي كه ايشان داشتند كه بدون سابقه مرتجلا خطبه اي خوانده اند كه بزرگان علما بعد از تأمل نمي توانند مثل آن كلام را انشا كنند، حتي بعد از تدبر و تفكر نمي توانند معني فقرات آن را درست بفهمند، معلوم مي شود كه ايشان در چه مرتبه اي بوده اند.

آري، ايشان دختران علي مرتضي عليه السلام و جگرگوشگان فاطمه ي زهرا عليهاالسلام و نوران راه خدا بودند.



يا للرجال! مخدرات محمد

تسبي و تهتك ما لهن و دود



تلجي و تضرب بالسياط جزائة

و تسب آباء لها و جدود

كجايند مردان دين دار تا در اين مصيبت ناله كنند كه پرده نشينان محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم را اسير كرده و پرده ي حرمت ايشان را دريده و خوار و ذليل كردند و تازيانه بر كتف ايشان زده و


پدران ايشان را سب كردند.



تلك الطواهر كالبدور زواهر

تحت الحجاب شعاعها موقود



أصبحهن من بعد الحجاب سوافرا

في السفن يعلو نورهن مكبود



اين زنان طاهره، مانند مهتابي در زير ابر و حجاب و طهارت و عصمت مستور بودند، كه ايشان را بعد از حجاب و پرده نشيني از حجاب بيرون آوردند.

واويلاه!



يشهرن في الأمصار ما بين الوري

و يسوقها رجس هناك عنيد



ايشان را در ميان خلق در بلاد گردانيدند و اراذل خلق را بر ايشان موكل كردند كه آنها را به هر طرف بكشند.

باري، فاطمه ي صغري عليهاالسلام چنان خطبه خواند كه در و ديوار را به زلزله درآورد ودل مرد و زن را سوزانيد، تا اين كه با آن بي تابي، به او گفتند:

اي دختر پاكيزگان! بس است كه دل هاي ما را سوزاندي و سينه ي ما را بريان كردي و آتش در دل هاي ما زدي. [1] .


پاورقي

[1] همچنان که معلوم است نويسنده‏ي انديشمند رحمه‏الله اصل سخنان حضرت فاطمه‏ي صغري عليهاالسلام را نياورده، بلکه اشاره‏اي به آن داشته. سخنان آن حضرت را مي‏توانيد در الاحتجاج: 29-27/2، بحارالانوار: 112-110/45، ذريعة النجاة: 310-307 و اشکهاي خونين در سوگ امام حسين عليه‏السلام: 352-347، مطالعه نماييد.