بازگشت

امام حسين و حضرت اسماعيل و حضرت يحيي


و اما اين كه اسماعيل عليه السلام را ذبيح خواندند، چون جان خود را در راه خدا فدا كرد.

و يحيي عليه السلام را مظلوم ناميدند و حال آن كه يحيي عليه السلام را بجز آن كه او را كشتند و سرش را در مجلس آن ظالم ستمكار حاضر كردند، زياده نبود.

و اسماعيل عليه السلام را بجز آن كه دست و پا بستند و كارد بر حلقومش، كاري نكردند.


ذبيح و مظلوم امام حسين عليه السلام بود كه بر بدنش هزار و نهصد و پنجاه زخم زدند، سرش را از پشت گردنش بريدند، او را مانند گوسفند ذبح كردند و سرش را بر نيزه زدند، بدنش را عريان كردند، عيالش را بر شتر نشانيدند و در بلاد گردانيدند، چوب بر لب و دندان او زدند، عيالش را در مجلس نامحرمان حاضر كردند.

در حياتش، شربت آبي به او ندادند و هر چه ناله ي واعطشا كرد به او رحم نكردند، بعد از وفاتش آب بر مزارش بستند كه آثار قبرش را از بين ببرند.

چه نيكو مي گويد سيد جليل سيد شريف كاظميني:



لا خير في الدنيا و لا في أهلها

بعد الحسين و يومه المستفضع



پس از آن كه امام حسين عليه السلام را كشتند و مصايبي كه در آن روز فضيع بر او آوردند، خيري در دنيا، اهل دنيا و زندگاني دنيا نيست.



قم بي الي لبس السواد تأهبا

لمحرم و هلاله المستتبع



برخيز و جامه ي سياه بر تن كن و سياه پوش شو و مهياي عزا و ماتم شو به جهت محرم كه هلال ميشومش نو شد.



ما أنت أول لابس لمصابه

أثواب حزن صبغها لم يقلع



فالبيت، بيت الله قد لبس السوا

د توقفا لمصابه المتوقع



تو اولين كسي نيستي كه در اين مصيبت سياه پوش مي شوي، پيش از تو، خانه ي كعبه سياه پوش گرديد.



فبكي له جزعا فأضحت زمزم

فمياهها من فيض ذاك المدمع



از جزع بر مصيبت اوست كه اشك از ديده ريخت و از اشك اوست كه زمزم جاري گرديد، و اگر به ديده ي معرفت ببيني، آب آن را از اشك ديده ي كعبه مي بيني كه در مصيبت آن قبله ي عارفان و منتهي المطلب عالميان ريخته است.



فوحقه لم أرع ذمة رزئه

ان مر رزء غيره في مسمع



به حق آن شهيدي كه اگر غير از مصيبت او را گوش دهم و غير از مصيبت او را مصيبت دانم وفادار نيستم و به عهد دوستيش وفا نكرده ام.



أيضيق فيه فضا الفلا و تضمني

من بعده رحب الفضا المهيع



آيا بر حسين عليه السلام بيابان را تنگ مي كنند و اطراف او را از هر جهت مي گيرند و اسير و


محبوسش مي كنند در حالي كه من در وسعت و آرامش مي باشم؟!



بأبي و امي زينب بين العدي

تدعو النبي بحرقة و توجع



پدر و مادرم به فداي خواهر مظلومش زينب عليهاالسلام كه در ميان دشمنان با سوزش دل جد امجد خود را مي خواند و مي گفت:



يا جد! قد غدرت امية غدرة

ببنيك بعدك مثلها لم يسمع



اي جد بزرگوار! بعد از تو بني اميه به اولاد تو چنان غدر و مكر كردند كه مثل آن شنيده نشده بود.



يا جد! قد أبدي ابن آكلة الأكبا

دبنا بدائع قبله لم تبدع



اي جد والاتبار! پسر هند جگرخواره ظلمي به ما كرد كه پيش از آن كسي مثل آن ظلم را نكرده بود.



منعوه مهرا قد اعد لامه

و عدوه من شربه لم يمنع



اي جد بزرگوار! آب فراتي را كه خداوند مهر مادرش قرار داده بود، بر روي او بستند و دشمنانش او را از آن منع كردند.



لله كم نهلت و غلت منه أس

ياف و غلة صدره لم تنقع



آه! آه! چه بسياري از شمشيرهاي كوفيان كه از خون او سيراب شدند و سوزش قلب او را به شربت آبي برطرف نكردند.



ما للقيامة لم تقم و لنارها

لم تضطرم و لأخذهم لم تسرع؟



چرا عالم خراب نشد؟ و چرا قيامت بر پا نشد؟ و چرا آتش غضب الهي شعله ور نگرديده و اين جماعت را نگرفت؟



صبرا سليلة أحمد صبرا علي

ما ناب من خطب ورزء مفضع



اي دختر پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم بر اين مصايب و بلياتي كه بر شما وارد گرديد. صبر كن.

بلي، آن بزرگوار بر مصايب روزگار صبر كرد و جان و مال خود را در راه خدا فدا كرد و خداوند جليل نيز او را عزيز كرد و مرتبه اش را بلند گردانيد.

چنان كه مدفن او را محل آمد و شد ملائكه، بقعه ي او را بهترين بقاع، زيارت او را افضل طاعات و گريه بر مصيبت او را اشرف عبادات گردانيد.

چنانچه در حديثي آمده كه فرمودند:


موضع قبر حسين عليه السلام معراج ملائكه است كه فوجي از ملائكه بالا مي روند و فوجي ديگر بر زمين مي آيند. [1] .


پاورقي

[1] کامل الزيارات: 223 ح 329، بحارالانوار: 61/101.