بازگشت

عمر سعد لعين و فرمان آتش زدن خيمه ها و تاراج آنها


در اين هنگام، عمر سعد گفت: خيمه ها را آتش زنيد.

يكي از لشكريان به او گفت: آيا بس نيست آنچه به حسين كردي؟ آيا مي خواهي حرم پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم را بسوزاني؟ مگر مي خواهي زمين ما را فروبرد؟!

پس آن شقي امر كرد كه خيمه ها را تاراج و اسباب آنان به غارت برند. آن گروه بي شرم مانند سيل روانه ي خيمه ها گرديدند. [1] .

وامصيبتاه! آنچه بود از آنان بردند، حتي آن چادر و مقنعه از سر زنان ربودند. آنان خلخال از پاي اطفال و گوشواره از گوش زنان مي ربودند و بسا گوش ها را به واسطه ي گوشواره مي كشيدند و گوش آنها را پاره مي كردند.



فكم خرموا من اذن حوراء تجتلي

و كم لطموا من خد عيناء عاتق



چه بسياري از گوش هاي آن زنان حوروش ضياء منظر را كه به جهت گوشواره پاره كردند و


چه بسيار سيلي بر روي آن ختران جميله ي كريمه زدند.



اذا مضها ضرب السياط برأسها

و لم يك واق تتقي بالمرافق



آه! تازيانه بر سر و پشت آن اسيران مي زدند و هر گاه روهاي خود را بي ساتر مي ديدند، با دست خود روي خود را از نامحرمان مي پوشانيدند.



و يهدي علي الأقتاب و النوح زادها

و ضرب العدي بالسوط فوق العوائق



آنان را بر پشت شتران نشانيدند و توشه ي آنان ندبه، نوحه و تازيانه ي دشمنان بود كه بر سر و پشت آنها مي زدند.


پاورقي

[1] مقتل الحسين عليه‏السلام: 154 و 155، المنتخب: 453/2.