بازگشت

تاثير محبت و معرفت در مصيبت


بدان كه تأثير و تألم هر كس در اين مصيبت به قدر محبت اوست و محبت به اندازه ي معرفت است و معلوم است كه كشته شدن موجب غم و اندوه نمي شود، بلكه بسا اشخاصي كه كشته مي شوند، كسي بر آنان غمناك نمي شود، بلكه بسا هست كه شاد مي گردند، كه بايد شاد نشوند.

اين امري است واضح، اگر كشته شدن از روي ظلم باشد، صاحب ايمان البته مهموم مي شود، بلكه هر عاقلي مهموم مي شود. چون قبح ظلم را هر عاقلي ادراك مي نمايد.

و چون هر قدر، جلالت و بزرگواري سيدالشهداء عليه السلام را بيشتر درك نمايد، ظلم بر او عظيم تر جلوه مي كند و هر چند مرتبه ي او را بلندتر يابد، محبتش بيشتر در دلش قرار مي گيرد و هر چند محبت زياد مي شود، بيشتر متألم مي گردد.

و كسي او را به حق معرفتش نمي شناخت، مگر فرزندش سيدالساجدين عليه السلام، زيرا كه امام را امام مي شناسد و ديگران چنانچه بايست، قدرت ندارند كه امام را بشناسند.

بلي، هر كس به يك نحوي تصور كرده و به يك طوري شناخته است.

يكي همين قدر مي داند كه آن حضرت مردي بود كريم، شجاع، عالم، نجيب، بزرگ زاده، زاهد، عابد و او را بي تقصير كشتند و همين قدر متألم مي شود.

يكي زياده از اين مي داند و بيشتر متألم مي شود، او مي داند كه آن حضرت، لنگر آسمان و زمين بود، به گونه اي كه آسمان، زمين، ملائكه و همه ي ذرات عالم در فرمان آن حضرت بودند و جميع عالم، عكسي از شعاع نورش بود.

«و كان اذا شاء شاء الله و اذا كره كره الله، و اذا رضي رضي الله، و اذا غضب غضب الله».

اگر اشاره مي كرد، آسمان بر زمين و زمين به آسمان منقلب مي شد، لكن اگر با اين علم و قدرت با خلق سلوك مي نمود، اتمام حجت نمي شد و نيك و بد از هم ممتاز نمي گشت.


و اگر با قوه ي امامت شمشير مي زد به يك حمله، بلكه به يك ضربت، بلكه به يك اشاره، عالم و ما فيها را معدوم مي ساخت، لكن معلوم نمي شد كه چرا به او درجه اي را دادند كه انبياي مرسلين آرزوي درجه ي او مي كنند و ارواح انبيا و مرسلين به زيارت تربتش آيند و ملائكه مقربين به تربتش تبرك جويند؛ و قاتل او را به دركي رسانيدند كه كساني كه چهارصد سال دعوي خدايي كردند، به آن عذاب نرسيدند؟

اگر به اين طريق با خلق سلوك مي كردند، از كجا معلوم مي شد كه اين دوستان و شيعيان به دور هم بنشينند و شب و روز بر او گريه كنند، تا مستحق رحمت خدا شوند.

باري، همچنان در همه ي كمالات اكمل از همه عالم بودند، صبر ايشان نيز از همه ي عالم اكمل بود. چنانچه صبري كرد كه ملائكه از صبرش تعجب كردند، سي هزار نفر تير، نيزه، شمشير و خنجر به او زدند، چقدر بليه اش بود چنين شخصي كه چنين ظلمي را كه بر احدي نكردند، بر او كنند؟