بازگشت

شگفتا از رفتار امت


همين كه پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم از دنيا رفت، همه از اهل بيتش رو گردانيدند و اهل بيت او را مظلوم، بي كس و بي يار گذاشتند و حق آنان را غصب كردند؛

آتش بر در خانه ي آنان زدند، بي اذن در خانه ي آنان داخل شدند، پهلوي دخترش را شكستند؛

پسر عمويش را از خانه بيرون كشيدند، او را خانه نشين كردند، فرزندانش را مظلوم نمودند، ايشان را مخذول گذاشتند و زهر الم در كام يكي ريختند.

شمشير جفا بر روي ديگري كشيدند و او را با لب تشنه سر بريدند و عيالش را اسير كردند، سر مقدسش را در اطراف بلد گردانيدند.

آري، سفارش خدا و پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم را نيكو بجا آوردند و عجب مراعات پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم كردند كه فرزند عزيزش هر چند مي فرمود: آخر ما ذريه ي پيغمبر شماييم.

مي گفتند: تو را مي شناسيم و مي كشيم. (!!)

هرچند ناله واجداه! ووا اباالقاسماه! ووا علياه! كرد، كسي بر او رحم نكرد.

هر چند مي فرمود:

«ءاقتل عطشانا و جدي محمد المصطفي؟ ءاقتل عطشانا و أبي علي المرتضي


و امي فاطمة الزهراء؟» [1] .

آيا مرا با لب تشنه مي كشيد و حال آن كه جدم محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم است؟ آيا مرا با لب تشنه مي كشيد و حال آن كه پدرم علي مرتضي و مادرم فاطمه ي زهرا عليهماالسلام است؟

كسي به دادش نرسيد. كاش، حال كه مراعات پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم نكردند؛ لااقل او را يكي از مسلمين حساب مي كردند!

كاش، حال كه به او محبت نمي كردند، به او عداوت نمي ورزيدند، عيالش را مانند كفار اسير نمي كردند و بدنش را پامال نمي نمودند.

كاش، اگر مسلمان حساب نمي كردند؛ لااقل او را يكي از طايفه ي عرب مي پنداشتند و حميت عرب را از دست نمي دادند، همچنانچه مي فرمود:

اگر شما دين نداريد و از قيامت پروا نمي كنيد؛

«فكونوا أحرارا في دنياكم و ارجعوا الي أحسابكم اذ كنتم أعرابا»؛ [2] .

قواعد مرعيه ي عرب را از دست مدهيد، متعرض زنان و دختران حرم من نشويد.



اصبر يا رسول الله! في ما نلته

من امة لنفوذ أمرك ضيع



يا رسول الله! صبر و شكيبايي كن در آنچه به تو از امت ميشوم رسيد كه امر تو را ضايع كرده و وصيت تو را مراعات ننمودند.



يا ليت يومك لم يكن أوانه

ما حال دونك حايل أو مضجع



لتري الحسين و ما لقي من شدة

يوم الطفوف فذاك خطب أفظع



كاش در دنيا بودي، يا براي تو حايلي نبود تا حسين عليه السلام را مي ديدي كه چگونه شدايدي در سرزمين كربلا بر او رو داد، به درستي كه بليه ي او، عظيم و از حد تجاوز كرده بود.



فعليك يعظم لو تراه و ولده

حجبوا عن الماء المباح و امنعوا



بسيار بر تو عظيم و دشوار مي آمد كه ببيني او و اولاد او را از آب منع كردند و آنها با لب هاي تشنه ناله ي واعطشاه برآوردند.



أفدي الشفاه الذابلات من الظماء

أفدي الجسوم الناعمات تقطع




روح و جانم به فداي آن لب هاي خشكيده اي كه از شدت تشنگي خشك و كبود شده بود و روح و جانم به فداي آن بدن هاي شريفه اي كه از دم شمشيرهاي كوفيان پاره پاره مي شدند.



و عليك يعزز لو تراه مجدلا

تحت النابك بالعراء موزع



بر تو گران و دشوار بود كه ببيني نازپرورده ي تو در زير دست و پاي اسبان مخالف افتاده و بدنش را پامال مي نمودند.



عجبا لاطباق السماء و أرضها

من بعد مصرعه تحط و ترفع



عجب اين است كه بعد از كشتن حسين عليه السلام آسمان برپا ايستاده و حركت مي كند و زمين به جاي خود ساكن مي باشد.



و عليك يعزز لو رأيت الرأس في

عالي السنان؛ سنان جهرا يرفع



بر تو دشوار است يا رسول الله! كه سنان بن انس را ببيني كه سر فرزند مظلومت را ظاهر و علانيه بر نيزه كرده است.



يا قاصدا أرض الطفوف فقل لها

هلا علمت بمن بأرضك صرعوا



هذا الحسين و معشر من آله

ما كان ذنبهم و ماذا أبدعوا



اي كسي كه به سوي سرزمين كربلا در حركتي، به آن بگو: آيا مي داني كدام اشخاص بر زمين تو افتاده اند؟

اين حسين عليه السلام و گروهي از نيكان اهل بيت او مي باشند، آيا آنان چه گناه كرده بودند كه بايستي اين گونه بر آنان ظلم و ستم كنند؟


پاورقي

[1] المنتخب: 452/2.

[2] بحارالانوار: 51/45.