بازگشت

امت و پاداش رسالت


بدان كه، حق پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم بر خلق خصوصا امت او، بعد از حقوق الهي عظيم تر از حق هر ذي حقي مي باشد؛ زيرا آن حضرت علاوه بر اين كه واسطه ي وجود هر موجودي و سبب نزول بركات و رحمت از خالق ارضين و سماوات مي باشد و واسطه ي حصول معرفت الهي و معرفت طريق بندگي نسبت به همه ي عالميان مي باشد، چنانچه سابقا به اين معني اشاره شد و با اخبار و روايات واضح گرديد؛

با وجود همه ي اينها معلوم است كه چه زحمت ها كشيده؟ و چگونه مشاق عظيمه اي حمل نمود تا اين كه طريقه ي خداپرستي را به خلق تعليم فرمود و مردم را از تيه ضلالت و گمراهي نجات داده و به صراط مستقيم حق شناسي و حق پرستي رسانيد، در زماني كه خلق، بجز عبادت اصنام و انداد چيزي نمي دانستند و كفر و بت پرستي عالم را سياه كرده بود و به غير از شرك، طريقي را نمي پيمودند.

زماني كه آتش كفر و جهالت عالم را فراگرفته بود و دود كفر و بت پرستي عالم را تاريك كرده بود، شيرازه ي علوم و حكم گسيخت و قواعد علم و دانش مندرس شده و معالم معارف حق شناسي منطمس گريده بود؛ مردم را نه به طريق عدل و داد راهي و نه به سوي حقيقت و معرفت دليلي، جمعي به بت پرستي مشغول و گروهي به خون ريزي و ظلم معمور، جماعتي منهمك در شهوات و لذات نفسانيه و طايفه اي منغمر در رذايل شيطانيه و حيوانيه؛

در چنين حالتي آن بزرگوار مبعوث شد و علم رسالت برافراشت و رايت هدايت برپا نمود و خلق را به راه حق دعوت نمود، در حالي كه نه زوري داشت نه لشكري، نه يار و نه معيني؛


از هر جانب با او اظهار عداوت و دشمني كردند و به دست و زبان او را اذيت نمودند، شمشير بر رويش كشيدند، سنگ بر صورتش زدند و دندانش را شكستند؛

و از هر جانب كمر به قتلش بستند و او بجز صبر و تسليم و رضا راهي نپيمود و به غير از شكر واحد الهي چيزي اظهار ننمود و بر قوم خود نفرين نكرد و بجز «اللهم اهد قومي، فانهم لا يعلمون» [1] چيزي نگفت.

هر پيغمبري بعد از آن كه قومش به او ظلم زيادي كردند بر آنان نفرين كرد، يا به غرق، پا به حرق، يا به صيحه، يا به مسخ، يا به خسف، يا به غير آن مبتلا و هلاك مي شدند.

ولي اين بزرگوار با اين كه قوم او بيش از قوم هاي پيغمبران سلف اذيت كردند، در عين حال بر قوم خود نفرين نفرمود و آنان را تحمل فرمود تا اين كه به طريق حق پرستي رسانيد و راه بندگي و حق شناسي را به خلق تعليم فرمود و علوم و معارف و حكم را ميان آنان منتشر نمود و به مواعظه شافيه و حكمت هاي علميه ي وافيه، خلق را در فكر دار آخرت انداخت و از شهوات حيوانيه منصرف گردانيد وبه اخلاق الهيه ي خود مردم را از اخلاق شيطانيه واداشت، و طريق معاش و معاد را به خلق تعليم نمود و بساط عدل و داد را در عالم منبسط گردانيد.

و بالجمله، خلق را از عذاب نيران به وسيع جنان رسانيد و از غضب رحمان نجات داده، به دارالسرور ملك جاودان كشانيد. دنياي خلق را معمور و از ذلت به عزت (ولله لعزة و لرسوله و للمؤمنين) [2] رسانيد و به واسطه ي او، امتش، افضل از ساير امم گرديدند و در ميان امت ها، به امت مرحومه ملقت شدند.

تا جايي كه پيغمبران دعا مي كردند كه:

خدايا! ما را از امت مرحومه ي پيغمبر آخرالزمان صلي الله عليه و آله و سلم گردان. [3] .

حتي اين كه در اخبار كثيره اي وارد شده: حضرت موسي عليه السلام از خدا مسألت


مي نمود كه او را از امت پيغمبر آخرالزمان صلي الله عليه و آله و سلم گرداند. [4] .

باري، حقوق آن حضرت بر امت بسيار و بي شمار، بود با آنچه از شفاعت كبري در قيامت از آن حضرت متوقع بود، لهذا خواهش كردند كه خدمتي به جهت آن حضرت انجام داده و كاري كرده باشند كه قدري خجالت آنان كم باشد، خداوند جليل اين آيه را فرستاد كه:

(قل لا أسألكم عليه أجرا...). [5] .

اي محمد! به امت خود بگو: من مزدي به جهت خود و زحمت هاي خود از شما نمي خواهم و چيزي از مال شما توقع ندارم و خدمتي از شما طلب نمي كنم مگر دوستي خويشان و اقربايم، اين مزد رسالت من و اجر نبوت من است.

و از تفضلات كامله ي الهي و كرامت حضرت رسالت پناهي اين مودت اجر او بود، و خداود نيز آن را قرار داد و ثوابي از براي آن مهيا نمود و فرمود:

(و من يقترف حسنة نزد له فيها حسنا).

و كسي كه حسنه ي اهل بيت عليهم السلام كسب نمايد از براي او در آن عمل، احسان و نيكي را زياد مي كنم.


پاورقي

[1] بحارالانوار: 96/20 ضمن ح 28.

[2] سوره‏ي منافقون: آيه‏ي 8.

[3] رجوع شود به: بحارالانوار: 267/26 باب 6.

[4] بحارالانوار: 267/26 ح 1.

[5] سوره‏ي شوري: آيه‏ي 23.