بازگشت

شجاعت سيدالشهداء در سرزمين كربلا


محمد بن ابي طالب مي گويد:

آنگاه امام حسين عليه السلام مبارز طلب كرد، هر كس از مبارزين نامدار كه به كارزار مي آمد، از دست آن شاهنشاه روزگار طعمه ي شمشير آبدار مي گرديد و به درك اسفل نار واصل مي گشت، تا آن كه گروه بسياري را به جهنم روانه ساخت.

پس به ميمنه لشكر پسر سعد حمله كرد و مي گفت:



الموت خير من ركوب العار

والعار أولي من دخول النار



كشته شدن بهتر از گذاشتن عار بر خود است، و قرار دادن عار سزاوارتر از داخل شدن بر آتش جهنم است.

آمگاه بر مسيره ي لشكر حمله كرد و مي گفت:



أنا الحسين بن علي

آليت أن لا أنثني



أحمي عيالات أبي

أمضي علي دين النبي



منم حسين بن علي، قسم خورده ام كه از شما رو بر نگردانم.

و از عيال پدر خود حمايت كنم و بر دين و آيين ختم النبيين صلي الله عليه و آله و سلم مي روم.

در بعضي از كتب معتبر مذكور است كه:


امام حسين عليه السلام بر آن قوم حمله مي كرد و بر آنها صيحه مي زد، مثل پدرش حيدر كرار «فأقلب ميمنتهم علي الميسرة و ميسرتهم علي الميمنة»؛ لشكر را بر هم زد به نحوي كه ميمنه ي آنها قلب به ميسره و ميسره آنها، قلب به ميمنه گرديد، هر كس از نامداران به نزد او مي آمد، او را بر زمين هلاك مي انداخت.

حضرت بر قلب سپاه زد و به شمشير و نيزه آنها را مثل برگ درخت، بر زمين مي ريخت، تا چهار صد سواره و پياده را روانه ي جهنم كرد.

از حميد بن مسلم روايت كرده اند كه گويد:

به خدا قسم! هرگز نديدم كسي را كه اين همه كثرت و جمعيت دور او گرفته باشند و حال آن كه اولاد، اهل بيت و اصحاب او را هم كشته باشند؛ دلش محكم تر و قوي تر از او باشد.

به راستي كه آن گروه بي حد بر او حمله مي كردند، او با شمشير بر آنها حمله مي نمود، «فتنكشف عنه انكشاف المعزي اذا شد عليها الذئب»؛ آنان از او مي گريختند و راه مي دادند، مثل گريختن گله ي بزها كه گرگ بر آنها بيفتد. [1] .

حضرت بر آنها حمله مي كرد و حال آن كه سي هزار نفر سلاح پوش در برابرش ايستاده بودند، «فينهزمون بين يديه كأنهم الجراد المنتشر»؛ آنان از برابرش مثل ملخ كه كسي ايشان را متفرق نمايد، مي گريختند.

آنگاه پس به جاي خود برمي گشت مي فرمود: «لا حول و لا قوة الا بالله العلي


العظيم». [2] .

چه نيكو مي گويد در اين مقام:



فشد عليهم فهو نجل الأسد

يالها شدة خافت بكل منافق



بر آن اشقيا حمله مي كرد و او فرزند حمله كننده ترين تمام خلق و چكيده ي شجاعت و قلب دايره ي فتوت و مكرمت است.



فبعض محبيه يشبه حاله

بوصف عندي الوصف غير مطابق



بعضي از دوستانش او را به نهنگي تشبيه مي كنند كه در درياي حرب غوطه ور باشد، [در نزد من] امثال اين تشبيهات و تشبيه نمودن او، درست نيست به جهت آن كه نهنگ و شير و غير اينها، از فاضل بطش و صولت او خلق شده اند و شيران عالم و نهنگان بني آدم در قوت و شجاعت خود، از زيادتي سطوات او استمداد مي جويند.



اذا شاء يفني كان عزرائيل خادما

له صادرا من أمره بالمخانق



من چنين مي گويم كه: هر گاه مي خواست آنان را فاني نمايد، ملك الموت كمترين خادمي بود از براي او كه هر امري كه مي كرد، اطاعت مي نمود.



و اما دعا الأرواح لبت مطيعة

و تحريكهم عنه بحكم الوثائق



اگر ارواح آن كافران را مي طلبيد، آنان همه ي بدن ها را انداخته لبيك گويان در خدمتش حاضر بودند، حركت كردن ارواح به امر او امري است كه در روز اول چنين قرار شده بود.


پاورقي

[1] شجاعت و دليري امام حسين عليه‏السلام، فرزند اسدالله الغالب علي بن ابي‏طالب عليهماالسلام چنان در روز عاشورا نمايان شد که راويان و گزارشگران را به شگفتي واداشت و آنان در توصيف شجاعت آن حضرت و بيان ترس و واهمه‏ي لشکريان بزدل و رو به صفت، تشبيه‏هاي گوناگوني بکار بردند، که در موارد زيادي آن حضرت را به شير خشمناک تشبيه نموده تا جايي که در نقلي آمده: پس از واقعه‏ي کربلا، مردم جنگ‏هاي امير مؤمنان علي عليه‏السلام را فراموش کردند، و شجاعت و شهامت امام حسين عليه‏السلام را در روز عاشورا ياد مي‏کردند.

رجوع شود به: اشک‏هاي خونين در سوگ امام حسين عليه‏السلام: 286/285) چاپ نشر حاذق).

[2] اللهوف: 171، بحارالانوار: 49/45 و 50.