بازگشت

بزرگترين مصيبت


عزيز من! بدان كه روز مصيبت امام حسين عليه السلام بدترين روزها بود، از ابتداي دهر تا انتهاي آن، روزي از آن روز شديدتر و صعب تر نبود، زماني از آن روز بر خاصان خدا تلخ تر نبوده است.

حضرت امام رضا عليه السلام مي فرمايد:

«ان يوم الحسين عليه السلام أقرح جفوننا، و أسبل دموعنا، و أذل عزيزنا بأرض كربلاء...»؛

روز شهادت حسين عليه السلام پلك هاي ديدگان ما را مجروح گردانيد و اشك هاي ما را جاري ساخت و عزيز كرده ي ما را در سرزمين كربلا ذليل گردانيد و كربلا، كرب و اندوهي بر ما گذاشت كه تا قيامت بر طرف نمي شود. پس بايد گريه كنندگان بر او گريه كنند؛ زيرا كه گريه بر او، گناهان بزرگ را فرومي ريزد.

آنگاه فرمود:

هرگاه ماه محرم داخل مي شد كسي پدرم را شاد و خندان نمي ديد و حزن و اندوه او تا روز دهم آن ماه زياد مي شد، چون روز دهم مي شد آن روز، روز مصيبت و حزن گريه ي او بود و مي فرمود: امروز، روزي است كه جدم حسين عليه السلام را شهيد كردند. [1] .

كليني رحمه الله نيز به سند خود ازابان بن عبدالملك روايت مي كند كه گويد:از حضرت صادق عليه السلام از روزه ي روز تاسوعا و عاشوراي از محرم الحرام پرسيدم،


فرمود:

«تاسوعا يوم حوصر فيه الحسين عليه السلام و أصحابه بكربلاء، و اجتمع عليه خيل أهل الشام و أناخوا عليه...»؛

روز تاسوعا، روزي است كه در آن روز، حسين عليه السلام و اصحاب او را در كربلا محاصره كردند و بر دور او لشكرهاي اهل شام جمع شدند و به دور او ريختند، روزي است كه در آن روز، پسر مرجانه و پسر سعد به خاطر زيادي لشكريان و عساكرشان شادي مي كردند و در آن روز حضرت حسين عليه السلام و اصحاب او را ضعيف كرده بودند، و يقين كردند كه ديگر ياوري از براي حسين عليه السلام نخواهد بود و اهل عراق او را ياري نخواهند كرد.

آنگاه حضرت فرمود:

«بأبي المستضعف الغريب»؛

پدرم فداي حسين عليه السلام كه ضعيف و غريب بود.

پس فرمود:

«و أما يوم عاشوراء، فيوم اصيب فيه الحسين عليه السلام صريعا بين أصحابه، و أصحابه حوله صرعي عراة»؛

اما عاشورا، روزي است كه در آن روز حسين عليه السلام را كشتند و بدنش را در ميان اصحابش بر زمين انداختند و اصحاب او را در دور بدن شريفش با بدن هاي برهنه بر روي زمين انداختند.

آيا چنين روزي، روز روزه است، كلا به خدا قسم! اين روز، روز روزه نيست، بلكه روز حزن و اندوه و مصيبت است كه بر اهل آسمان ها و زمين و جميع مؤمنين وارد شد و روز شادي پسر مرجانه و آل زياد و اهل شام است، غضب خدا بر آنها و ذريات آنها باد.

اين روز، روزي است كه در آن روز، جميع بقعه هاي زمين - غير از بقعه ي شام - گريست. پس كسي كه اين روز را روزه گيرد يابه آن تبرك جويد، خدا او را با آل زياد محشور گرداند، در حالتي كه دل او را مسخ نموده و بر او غضب نموده است.


و كسي كه در اين روز چيزي را در منزل خود ذخيره نمايد با نفاق مي ميرد و خداوند بركت را از او و اهل بيت و اولادش قطع مي نمايد و شيطان با او در جميع آنچه مذكور شد، شركت مي كند. [2] .

و از عبدالله بن سنان روايت شده كه گويد:

روز عاشورا خدمت سيد و مولايم حضرت صادق عليه السلام رسيدم، او را ديدم كه رنگش مباركش بر افروخته بود، حزن و اندوه از او ظاهر بود و اشك از ديده هايش مثل مرواريد غلطان، بر روي مباركش جاري بود، عرض كردم: چرا گريه مي كني يابن رسول الله! خدا ديده هايت را نگرياند.

فرمود:

«أفي غفلة أنت؟ أما علمت أن الحسين بن علي عليهماالسلام اصيب في مثل هذا اليوم؟»

آيا تو غافلي؟ آيا نمي داني كه در مثل چنين روزي، حسين بن علي عليهماالسلام را كشته اند.

[عرض كردم: آقاي من! در مورد روزه ي امروز چه مي فرماييد؟] [امام صادق عليه السلام] فرمود:

روزه بگير بدون آن كه نيت روزه كني و افطار كن بي آن كه شماتت كني، و روزه ي آن روز را كامل مگردان و بايد افطار تو به يك ساعت بعد از نماز عصر به شربتي از آب باشد.

«فانه في مثل ذلك الوقت من ذلك اليوم تجلت الهيجاء عن آل رسول الله عليهم السلام، و انكشفت الملحمة عنهم، و في الأرض منهم ثلاثون صريعا في مواليهم، يعز علي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم مصرعهم [و لو كان في الدنيا يومئذ حيا و لكان - صلوات الله عليه و آله - هو المعزي بهم]»؛

به راستي كه بعد از عصر بود جنگ از آل پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم واريخت و معركه ي عظيمي فرونشست و حال آن كه سي نفر از اهل بيت پيغمبر عليهم السلام و مواليان


ايشان بر زمين افتاده بودند كه كشته شدن ايشان بر پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم دشوار بود، و اگر جناب پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم در دنيا بود هر آينه بر آنها تعزيه مي گرفت و مردم به او تعزيت و تسليت مي گفتند.

پس حضرت صادق عليه السلام آن قدر گريست كه ريش مباركش از آب ديده اش تر شد... [3] .

آري، والله! اگر پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم در دنيا بود هر آينه تعزيه ي فرزندانش را برپا مي نمود، بلكه به جهت فرزند عزيز و نازپرورش لباس ماتم مي پوشيد و ناله ي واحسينا از دل بر مي كشيد.

فواعجباه! من مصيبة ما أعظمها، و بلية ما أمرها و أوجعها و أقرحها قتل أبو عبدالله عليه السلام و عترته و سبي نسائه و صبيته، و داروا برأسه في البلدان من فوق عامل السنان.

فياليت لرسول الله صلي الله عليه و آله و سلم عينا تنظر الي بناتها و بنيها و هم ما بين مقتول يجري عليه الصديد و أسير مكبل بالحديد، و بين من تخمش وجهها بيديها و من ينزع قرطها من اذنيها، و بين من يستجير فلا يجار، و يستغيث فلا يغاث، و يستنصر فلا ينصر، و يستعين فلا يعان.

فكم من نداء: واجداه! واعلياه! و واحسناه! قد علا في أرض كربلا.

وكم من استغاثة: وامغيثاه! و وامجيراه! و واهاشمياه! قد رفعت في أرض نينوا. فوا أسفاه! أين حسين؟ و أين أبناء الحسين؟ و أين اخوان الحسين؟

عزيز علي يا أبا عبدالله! أن تكون عطشانا فلا تروي، و نظرت بالحسرة علي بناتك العطشي، و سكب دمعتك علي ذراريك القتلي، فرمقتك بعينك الي ذراريك بلا حمي.

ألم يكن لصوتك راحما؟ و لتضرعك سامعا؟ أفلم يبق حبيبا و لدعوتك مجيبا؟



فيامؤمنا في زعمه متشيعا

و لا مؤمن الا الذي قد تشيعا



أتفرح في يوم به ذبح العدي

امامك فاعفر عفر خديك لاكعا




اي مؤمني كه گمان مي كني از شيعيان و دوستان مي باشي! آيا در روزي كه دشمنان،امام تو را ذبح كردند، شاد مي باشي؟ اي بي عقل احمق! از اين خيال ذليل شوي.



و يألف في عاشور جنبك مضجعا

و ترب الفلا أضحي لمولاك مضجعا



آيا در روز عاشورا بر فراش تكيه مي كني و بر فرش هاي نيكو مي نشيني و حال آن كه مولاي تو خوابگاهش خاك بيابان بود؟



أيضحك منك الثغر من بعد أن غدا

به ثغر مولاك الحسين مقرعا



آيا لب و دندانت براي خنده گشوده مي شود بعد از آن كه چوب بر لب و دندان مولاي تو حسين عليه السلام زده اند؟



أينهب فيه رحل آل محمد

و بيتك فيه لا يزال موسعا



آيا در روزي كه منازل آل پيغمبر عليهم السلام را غارت كردند و خيمه هاي آنها را تاراج نمودند تو خانه خود را وسعت مي دهي و خود و عيال خود را در رفاه نگه مي داري؟



فياليت سمعي صم عن ذكر قتله

و ياليت لم يخلق لي الله مسمعا



كاش كر و ناشنوا بودم، بلكه كاش خدا گوش به من نداده بود كه بشنوم كه مولاي مرا شهيد كردند.



سأبكي دما بعد الدموع لفقده

و ان لم يكن يترك بي الحزن مدمعا



اگر حزن و اندوه تو آب ديده ي مرا خشك نمايد، هر آينه به حزن و اندوه مصيبت تو خواهم گريست.


پاورقي

[1] بحارالانوار: 283/44 ح 17.

[2] الکافي: 147/4 ح 7، بحارالانوار: 95/45 ح 40.

[3] بحارالانوار: 303/101 ح 4.