بازگشت

شما تاب شنيدن فضايل ما را نداريد


صاحب «مناقب» روايت مي كند:

روزي جماعتي خدمت امام حسين عليه السلام آمدند و عرض كردند:

«يابن رسول الله! حدثنا بفضائلك»؛

اي پسر رسول خدا! فضايل خود را به ما بيان فرما.

حضرت فرمودند:

«لا تطيقون»؛ شما تاب شنيدن فضايل ما را نداريد؛

شما به گوشه اي برويد و دور شويد كه به يكي از شما، بعضي از فضايل را اشاره كنم اگر طاقت آورديد به شما خواهم گفت.

آنان دور شدند و يكي در نزد آن حضرت ماند و حضرت با او تكلم كردند و قليلي از فضايل و اسرار خود را به او فرمودند، تا آن كه او وحشتناك، واله و حيران شد و رو به راه گذاشت و كسي را جواب نمي داد، مانند سرگشتگان بيرون رفت، وقتي چون رفقايش او را چنان ديدند، رفتند و در مطلب خود اصرار نكردند. [1] .

صاحب «مناقب» اين اشعار را از آن بزرگوار نقل مي كند:



سبقت العالمين الي المعالي

بحسن خليقة وعلو همه




از همه ي عالميان به سوي درجات عاليه و معالي امور به جهت محاسن اخلاق خود و محامد اوصاف و بلندي همت خود سبقت گرفته و پيشي يافتم.



و لاح بحكمتي نور الهدي في

ليال [2] في الضلالة مدلهمه



به جهت حكمت من، نور هدايت در شبستان ضلالت و ظلمات جهالت نوراني و لايح شد.



يريد الجاحدون ليطفؤه

و يأبي الله الا أن يتمه [3] .



جاحدان مي خواهند اين نعمت عظمي و اين نور را فرونشانند و خدا از اين ابا دارد و آن را تمام خواهد فرمود.

آري، والله! خواستند نور او را فرونشانند و در اين مورد سعي ها كردند الا آن كه به جهت اراده ي كامله الهي روز به روز زيادتر گرديد.

خواستند اسمش را از بين ببرند، مشهورتر شد؛

خواستند ذريه اش را بر اندازند، زيادتر از همه ي طوايف شد؛

خواستند او را بكشند تا نام و نشانش از بين برود، آسمان و زمين خون باريد تا همه ي ذرات عالم حقيقت او و بطلان دشمنانش را دانستند؛

و خواستند قبرش را خراب كرده و منهدم سازند، روز به روز معمورتر گرديد.

آري، اينها از محبتي است كه به خدا داشت و صبري كه در راه خدا نمود. به اين جهت، خدا و رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نيز او را عزيز و محترم گردانيدند.


پاورقي

[1] المناقب: 58/4 و 59.

[2] در مصدر آمده «ليل».

[3] المناقب: 80/4.