امام حسين زينت عرش الهي
باري، اين است كه خداوند جليل نيز او را چنان دوست داشت كه او را زينت
عرش خود گردانيد و زينت آسمان ها و زمين قرار داد و سيد اهل بهشت گردانيد.
از جمله ي اهل بهشت، پيغمبران هستند و از اين حديث افضليت آن حضرت از جميع پيغمبران ظاهر مي شود، الا كسي كه از اين عموم به دليل خارج شده است.
خهداوند او را مخدوم ملائكه ي مقربين گردانيد؛
او را محبوب اهل آسمان و زمين قرار داد؛
دوش و سينه ي پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم را جاي نشستن و سوار شدن او گردانيد؛
جبرئيل را گهواره جنبانش گردانيد؛
حوريان بهشت را قابله ي او گردانيد و در دنيا اطعمه و اشربه و خلعت بهشتي براي او فرستاد و بدنش را با لباس بهشتي پوشانيد و بر پر جبرئيل پرورش داد.
چنانچه در حديث آمده كه ام سلمه گويد:
روز عيدي بود كه به خدمت پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم رفتم، ديدم كه جامه اي در بر حسين عليه السلام مي كرد و دكمه هاي آن جامه را مي انداخت و آن جامه شبيه به جامه هاي دنيا نبود.
عرض كردم: يا رسول الله! اين چه جامه اي است؟
فرمود:
«هذه هدية أهداها الي ربي للحسين عليه السلام و ان لحمتها من زغب جناح جبرئيل...»؛ [1] .
اين هديه اي است كه خدا به جهت فرزندم حسين عليه السلام فرستاده كه پود آن از پرهاي ريزه ي جبرئيل است.
عزيز من! تأمل كن! آيا رواست بدني كه در پر جبرئيل پرورش يافته بود آن را از ضرب شمشير، تير و نيزه پاره پاره كنند و آن را برهنه و عريان بر زمين اندازند كه بادهاي صبا و جنوب بر آن بگذرد و گرد و خاك بر آن بيفشاند؟ آه!
أجسم يربيه الرسول و يغتذي
بثدي البتول مرضض الوجنات
محاسنه قد غيرت الشمس حسنها
و أبلت قواه الخيل بالوطئآت
آيا بدني را كه در دوش و دامان پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم پرورش يافته و از پستان فاطمه ي زهرا عليهاالسلام شير خورده رواست كه آن را در هم كوفته و خورد نمايند و آن را برهنه و عريان در ميان صحرا اندازند كه از آفتاب متغير گردد و او را پامال اسبان نمايند؟!
بلا كفن تسفي عليه دبورها
و أنصاره صرعي بأرض فلات
آيا رواست كه او را بي كفن بر زمين اندازند و بادها بر آن بوزند و ياوران او را در دور او بر زمين اندازند؟!
و نسوته مكشوفة الرأس في الملا
يشهرن في البلدان مشتهرات
زنان او را اسير كرده و در ميان مردم رسوا كنند و در اطراف بلاد گردانند.
أفاطم! قومي من ستورك و انظري
حسينك مثبورا بأرض فلات
اي فاطمه! برخيز و از پرده بيرون بيا و ببين حسينت را كه در ميان بيابان بر زمين انداخته اند.
أفاطم! عودي من لحودك واجمعي
يتاماك في ذل السبا و شتات
اي فاطمه! برخيز و از لحد بيرون بيا و يتيمان خود را كه در اسيري گرفتار شده و متفرق شده اند، جمع آوري كن.
أفاطم! سحي من دموعك انها
عرايا كأسر الروم منكشفات
اي فاطمه! بر يتيمانت گريه كن كه آنها را مانند اسيران روم و فرنگ برهنه و بي چادر اسير كردند.
أفاطم! نوحي للغريب معفرا
علي وجهه ملقي علي الوهدات
اي فاطمه! برخيز و بر فرزند غريبت ندبه و نوحه كن كه روز نازنينش را بر خاك ماليده و او را بر زمين انداختند.
عزيز عليك الحال يا بنت أحمد!
و قتل حسين خيرة الخيرات
اي دختر پيغمبر خدا! كشته شدن فرزندت حسين عليه السلام كه نيكوتر از نيكان بود بر تو سخت و گران است.
فكم ليلة أسهرت فيها و طالما
تجرعت فيها غصة الوهدات
چه بسياري از شب ها كه به جهت تربيت فرزندت بيداري و بي خوابي كشيدي، و چه بسيار كه متحمل غصه ي پستي هاي روزگار و ناملايمت هاي زمانه شدي تا آن كه او را پرورش دادي،
حال برخيز او را كشته و به خون آغشته ملاحظه نما.
پاورقي
[1] بحارالانوار: 271/43 ح 38.