مقايسه اي جالب
بدان كه يعقوب عليه السلام پيغمبر خدا بود، دوازده پسر داشت، يكي از آنها از نظرش غايب شد و حال آن كه موتش معلوم نبود، بلكه مي دانست كه نمرده - چنانچه در حديث آمده است كه:
روزي از عزرائيل پرسيد: آيا يوسف عليه السلام را قبض روح كرده اي يا نه؟
گفت: نه.
گفت: بگو كجاست؟
گفت: مأذون نيستم - [1] .
با اين حال آن قدر گريست كه ديده هايش نابينا شد، پشتش خم گشت و مويش سفيد شد. [2] .
ولي سيدالشهداء عليه السلام فرزندش را در برابر رويش پاره پاره كردند، دست هاي برادر عزيز او را قطع كردند و بدن او را غرقه به خون ديد، شش برادر را به خون غلطيده ديد، اقوام، اقارب و اصحاب خود را كشته ديد، نعش ايشان را خود بر سينه كشيد و در يكجا جمع نمود.
اينها همه را سهل مي دانست، از جان عزيزش - كه جان هاي همه ي عالميان فداي جان او شود - دست برداشت و بدن خود را در مقابل سي هزار خنجر، نيزه و شمشير انداخت.
آري، «من مات حبا فليمت هكذا».
پاورقي
[1] بحارالانوار: 244/12 ح 11.
[2] بحارالانوار: 108/46 ح 1.