بازگشت

شهادت حضرت علي اكبر و ناله هاي اهل حرم


ناگاه زنان و دختران و خواهران آن كشته ي مظلوم، فريادزنان و شيون كنان از خيمه ها بيرون ريختند و به جانب ميدان به سوي نعش علي اكبر عليه السلام روانه شدند، همگي ناله ي «وا عليا! وا شهيدا! و واقتيلا!» بركشيدند.

حتي زينب خاتون عليهاالسلام از خيمه بيرون آمد، او ناله مي كرد و مي گفت:

«يا حبيباه! و يا ابن أخاه! و يا ثمرة فؤادها! و يا نور عيناه!»؛

اي حبيب دل افكار! اي فرزند برادر بزرگوار! اي ميوه ي دل عمه و اي


نور ديده ي عمه!

حميد بن مسلم گويد: گويا مي بينم زني را كه از خيمه بيرون آمده، مانند آفتاب تابان، نور از او درخشان بود و فرياد «واويلا! واثبورا» مي زد و ناله ي «يا حبيباه! و يا ثمرة فؤاداه! و يا نور عيناه!» مي كشيد.

پرسيدم: اين زن كيست!

گفتند: زينب، دختر علي عليهماالسلام است.

آن خانم آمد تا خود را بر روي نعش مطهر علي اكبر عليه السلام انداخت.

عمارة بن واقد مي گويد: من در آن حال ديدم زني را كه از خيمه ي امام حسين عليه السلام بيرون آمد، «كأنها البدر الطالع» و ندا مي كرد:

«وا ولداه! وا مهجة قلباه! يا ليتني كنت قبل هذا اليوم عمياء، أو كنت وسدت تحت أطباق الثري»؛

اي عزيز مادر! كاش پيش از اين كور شده بودم، يا مرده بودم و اين حالت را نمي ديدم.

چون نزد آن نعش رسيد، خود را بر روي آن انداخت، سيدالشهداء عليه السلام آمد و عبايي بر سرش انداخت و دست او را گرفته، به سوي خيمه برگردانيد.

آنگاه حضرت فرمود: او را برداريد و به نزد كشتگان خود ببريد.

او را برداشته تا به در خيمه ها آوردند. [1] .


پاورقي

[1] امالي شيخ صدوق: 226 مجلس 30، الارشاد: 106/2 و 107، المناقب: 118/4، اللهوف: 167. مثير الاحزان: 105، بحارالانوار: 45-42/45.