بازگشت

بلاياي اوليا و كرامات آنان


بدان كه آنچه از اخبار مستفاد مي شود اين كه: بلاها و محن انبيا و اوليا را درجه و كرامتي مي باشد، چنانچه سابقا گذشت. [1] پس كسي كه محنت و مصيبت او


زيادتر باشد، بايد مرتبه اش بلندتر باشد.

و همچنين نظر به اين كه دنيا در نزد خداوند جليل قابليت و اعتباري ندارد و آن را محل راحت دوستان خود قرار نداده، بلكه براي آنان، عزتي خواسته كه مشوب به ذلتي نباشد و براي آنان راحتي اختيار كرده كه مشوب به تعبي نباشد و اين معني از واضحات مي باشد.

پس از اينجا است كه هر كسي كه در نزد او مقرب تر مي باشد دنيا بر او سخت تر و آلام و مصايب او بيشتر است، و در اين مورد اخبار بسياري وارد شده است.

همچنانچه از حضرت باقر عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

«انما المؤمن بمنزله كفة الميزان، كلما زيد [في ايمانه زيد] في بلائه؛»

مؤمن به منزله ي كفه ي ميزان (ترازو) است هر چه ايمانش قوي تر و زيادتر مي شود بلا و محنتش زيادتر مي شود. [2] .

در حديث ديگري كه از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

«انما يبتلي المرء علي قدر حبه لله»؛

ابتلاي مرد به قدر محبت او به خدا است كه هر چه محبتش به خدا بيشتر مي شود بلا و محنتش زيادتر مي شود. [3] .

و موافق اين حديث، روايتي است كه نقل شده:

شخصي به جناب پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم عرض كرد: يا رسول الله! من خدا را دوست مي دارم.

فرمودند: «استعد للبلاء»؛ مستعد بلا و محنت باش.

عرض كرد: من تو را دوست مي دارم.

فرمودند: «استعد للفقر»؛ مستعد فقر و درويشي باش.

عرض كرد: علي عليه السلام را دوست مي دارم.


فرمودند:«استعد لكثرة الأعداء»؛ مستعد بسياري دشمن باش. [4] .

و از اين اخبار جلالت و مرتبه سيدالشهداء عليه السلام در نزد خدا و محبت او به خدا معلوم مي شود؛ زيرا كه به اتفاق اخبار و آراي علماي اخيار معلوم است كه مصيبت او بيشتر و عظيم تر و بلاء و محنتش از همه كس بيشتر بود. [5] .

و به مقتضاي اين اخبار، اگر چه بايد افضل از همه باشد؛ لكن جد و پدر او را مرتبه ي ديگري است، بلكه مصيبت او، مصيبت ايشان نيز مي باشد، پس بلاي ايشان نيز عظيم مي باشد.

انبيا، اوليا و مقربان بارگاه الهي اگر چه جام هاي مالامال از بلا نوشيدند، لباس بلا و محنت پوشيدند و به صد هزار رنج و عنا مبتلا گرديدند و در راه محبت او صبر كرده و تن در دادند، هر كس بقدر محبتش بلايي به او رسيد و از درد نخروشيدند.

آري، او دوستان بسياري دارد كه از شراب محبت او، مست و در زير احمال و اثقال مودت او، پست هستند.

آنان مصداق «أنا خاصة للمحبين» [6] را به گوش هوش رسانيده و در فكر اين معني، دست از جان، مال و عيال شسته و جان را در راهش فدا كردند.



شربت بكأس الحب في المهد شربة

حلاوتها حتي القيامة في الحلق



آنان لذت محبت او را برده اند و محبت زن و فرزند در نظر آنان عظمتي ندارد و حلاوت محبت قربش را چشيده اند وحلاوت دنيا را به نظر نمي آورند.

نداي (يحبهم و يحبونه) [7] را به گوش هوش شنيده اند و با آوازشان شوكت را از نظر انداخته اند؛

مژده ي «أنا عند المنكسرة قلوبهم و المندرسة قبورهم» [8] را شنيده لباس افلاس و گليم


تسليم را پوشيده، قدم در وادي «الفقر فخري» [9] گذاشته اند و بشارت «من قتلته فأنا ديته» [10] را گوش زد جان نموده، سر را در ميدان جان بازي، فدا كرده و تير و نيزه ي بلا را بر جان خود خريدند كه هر گوشه او را صد هزار طريح، جريح، قتيل و شهيد است.



من كه باشم كه زنم لاف هواداري تو

حيف نبود چه تو معشوقي و عاشق چه مني




پاورقي

[1] رجوع شود به: ص 368 همين کتاب.

[2] الکافي: 253/2 ح 10، بحارالانوار: 210/65، وسائل الشيعه: 263/3، در اين منابع از امام صادق عليه‏السلام نقل شده است.

[3] بحارالانوار: 236/64، با اندکي تفاوت.

[4] المنتخب: 162/1، مجموعه ورام: 231/1.

[5] رجوع شود به: بحارالانوار: 269/44 باب 32.

[6] عدة الداعي: 237، بحارالانوار: 42/74 ح 10.

[7] سوره‏ي مائده: آيه‏ي 54.

[8] بحارالانوار: 157/73 ضمن ح 3، با تفاوت.

[9] بحارالانوار: 49/72 و 55.

[10] در حديث قدسي آمده: خداوند متعال مي‏فرمايد:«من دعاني أجبته، و من سألني أعطيته، و من أعطاني شکرته، و من عصاني سترته، و من قصدني أبقيته، و من عرفني خيرته، و من أحبني ابتليته، و من أحببته قتلته، و من قتلته فعلي ديته، و من علي ديته فأنا ديته». رجوع شود به: مستدرک الوسائل: 419/18 ح 23127.