بازگشت

سيدالشهداء و مقام صبر او


اگر چه مقربان درگاه خدا بر مصايب دنيا صبر كردند و در راه محبت دوست متحمل مشاق عظيمه شدند؛ لكن اگر به ديده ي انصاف تأمل كني خواهي يافت كه سيدالشهداء عليه السلام در مقام صبر از همه بالاتر و صبرش از همه بيشتر بود، زيرا كه مصيبت او، از همه عظيم تر بود و بجز صبر و رضا چيزي از او صادر نشد.

به همين جهت، سيدالساجدين عليه السلام در خطبه اي كه به هنگام ورود به كوفه خواند، مي فرمايد:

«أنا ابن من قتل صبرا، وكفي بذلك فخرا»؛ [1] .

منم فرزند كسي كه او را شهيد كردند، از روي صبر كردن بر بلا كشته شد و همين فخر مرا كافي است.

بلكه به اين همه بلا و مصيبتي كه به او روي آورد كه عشري از آن به ديگران نرسيد، به آنها راضي، بلكه شاكر بود و او نه تشويشي داشت و نه خوف و دهشتي.


چنانچه از محمد بن علي الجواد عليهماالسلام روايت شده كه آن حضرت از پدران خود روايت كرده كه علي بن الحسين عليهماالسلام فرمود:

چون كار به پدرم تنگ شد، كساني كه با او بودند، امر شد كه به او نظر كنند، آنان نگاه كردند و حال او را غير از حال خود يافتند، زيرا كه هر چه كار سخت تر مي شد رنگ هاي آنان متغير مي شد، لرزه بر اعضايشان مي افتاد و دل هاي ايشان در خوف مي افتاد؛

ولي حسين عليه السلام و بعضي از خواص آن حضرت، رنگ هايشان مي شكفت، جوارح و اعضايشان ساكن مي شد و دل هايشان مطمئن و ساكن مي گشت.

بعضي از ايشان به بعضي مي گفتند: «انظروا لا يبالي بالموت»؛ او را ببينيد كه باكي از مرگ ندارد.

آن حضرت به ايشان مي گفت:

«صبرا بني الكرام»؛ صبر كنيد اي اولاد بزرگواران، مرگ نيست مگر به منزله ي پلي كه شما را از شدت هاي دنيا به سوي جنان واسع و نعيم دائم مي رساند، كدام يك از شما دوست نداريد كه از زندان به سوي قصر جنان رويد؟ و مرگ از براي دشمنان شما جسري است كه ايشان را از قصر به سوي زندان مي برد.

پدرم به من خبر داد از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم كه فرمود:

«دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است و مرگ، جسر ايشان است كه اين جماعت را به سوي جهنم و آن جماعت را به سوي بهشت مي رساند» و من دروغ نگفته ام و نسبت داده نشده ام. [2] .

مرتبه ي بلندي است كه احدي، دم به اين مرتبه نزده مگر پدر بزرگوارش، وقتي كه وفات پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم نزديك شد، سرش در دامن اميرالمؤمنين عليه السلام بود. پس آن حضرت گريه كرد.

حضرت فرمود: اي برادر! چرا گريه مي كني؟


آن حضرت عرض كرد: اي سيد من! وعده ي شهادت به من داده بودي، مي خواستم در برابر رويت كشته شوم، مي بينم كه وفات تو نزديك است.

«أبشر! فانها من وراءك»؛

بشارت باد تو را كه آن پشت سر توست، پس صبر تو چگونه خواهد بود؟

عرض كرد: يا رسول الله! آن موضع، موضع شكر است، زيرا كه صبر بر امر مكروه است و شكر نمي باشد، مگر بر امر محبوب. [3] .


پاورقي

[1] الاحتجاج: 31/2 و32.

[2] بحارالانوار: 154/6 ح 9 و 297/44 ح 2.

[3] نهج‏البلاغه: خطبه‏ي 156، بحارالانوار: 7/41 ح 8.