بازگشت

مصيبت امام حسين بزرگترين مصيبت ها


عزيز من! همه ي امتحانات عظيم بود، لكن هيچ يك مثل امتحانات اخير نبود؛ زيرا كه هرگز در هيچ كتابي نديديم كه آن حضرت به جهت گرسنگي و فقر و فاقه، بلكه به جهت تكذيب قوم و جفاي ايشان بگريد، و لكن هر وقت مظلومي اهل بيتش را ياد مي كرد بي اختيار اشك از ديده مي ريخت.

هر وقت ياد مي فرمود كه تير به سينه فرزندش مي زنند و بر زمين مي اندازند بي اختيار سيلاب تلهف و تأسف از رخسار مي ريخت.


و هر زمان كه ياد مي كرد كه سر فرزندش را بر سر نيزه مي زنند و از براي پسر معاويه مي برند، مضطرب مي گرديد و سيلاب تأسف به رويش مي ريخت.

ابن قولويه به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده كه حضرتش فرمود:

وقتي سيدالشهداء عليه السلام در ايام كودكي به نزد حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم مي آمد، پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم به حضرت امير عليه السلام مي فرمود: يا علي! او را از براي من نگهدار!

علي عليه السلام او را مي گرفت و پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم زير گلوي او را مي بوسيد و مي گريست.

روزي امام حسين عليه السلام عرض كرد: اي پدر! چرا گريه مي كني؟

فرمود: «كيف لا أبكي؟ و اقبل موضع سيوف الأعداء»؛ اي نور ديده! چگونه گريه نكنم و حال آن كه محل شمشير دشمنان را مي بوسم.

عرض كرد: «[يا أبه!] و أنا أقتل؟»؛ مگر من كشته مي شوم؟

فرمود: بلي، «والله! تقتل و يقتل أبوك و أخوك»؛ به خدا قسم! تو كشته مي شوي و پدرت و برادرت هم كشته مي شوند.

گفت: آيا قبرهاي ما به هم نزديكند، يا از يكديگر دور خواهند بود؟

فرمود: [آري] اي فرزندم! دورند.

عرض كرد: پس چه كسي ما را زيارت خواهد كرد؟

فرمود: [مرا و] پدر و برادر تو را زيارت نمي كنند، مگر صديقان از امت من. [1] .

آري، تصور كشته شدن او بر آن حضرت گران بود، آيا اگر مي بود و فرزندش را در ميان خاك و خون آغشته مي ديد، چه بر او روي مي داد؟

چه نيكو مي گويد سيد رضي رحمه الله:



لو رسول الله يحيي بعده

قعد اليوم عليه للعزاء




اگر پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم زنده بود به خدا قسم! كه آن روز را روز عزاي خود قرار مي داد و به جهت فرزندش تعزيه مي گرفت.



يا رسول الله! لو عاينتهم

و هم ما بين قتل و سبي



كاش بودي اي رسول خدا! و مي ديدي كه چگونه بعضي از آنها را كشته و به خون آغشته كرده و بعضي را به اسيري گرفتار نمودند.



من رميض يمنع الظل و من

عاطش يسقي أنابيب القنا



يا رسول الله! بعضي از اهل بيت، بر ريگ گرم بيابان افتاده، بدون سايه بان هستند و بعضي از آنها با لب تشنه و گلوي خشكيده اند كه از بندهاي نيزه ها شربت ناگوار مرگ نوشيدند.



ليس هذا لرسول الله يا

امة الطغيان والغي جزا



اي امت طاغي! اين جزاي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم نبود كه با عترت طاهره ي او اين گونه ظلم و جفا نماييد؟!



غارس لم يأل في الغرس لهم

فأذاقوا أهله مر الخنا



پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم در نشانيدن اشجار بركت اثمار از براي اين امت تبه روزگار، تقصير نكرد؛ ولي ايشان در مقام تلافي، ميوه هاي دل او را چيدند و شكوفه ي بوستان او را از شدت تشنگي پژمرده نموده و ثمره ي درجه ي رسالت را به وسيله ي شمشيرهاي بران قطع كردند و از سردي تندباد حوادث ظلم و ستم، خراب كردند.



جزروا جزر الأضاحي نسله

ثم ساقوا نسله سوق الاما



نسل او را مانند شترهاي قرباني، كشتند و زنان آنها را اسير كرده و شهر به شهر مانند بندگان و كنيزان گردانيدند.



معجلات لا يوارين ضحي

سنن الأوجه أو بيض الطلا



زنان او را با تعجيل و شتاب در اطراف مي گردانيدند در حالتي كه آنان ساتري نداشتند كه روهاي مقدسه و گردن هاي خود را بپوشانند.



هاتفات برسول الله في

بهرج السعي و عثرات الخطا



آنان از سوزش دل جد خود رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را ندا مي كردند و از يك طرف مي دويدند و پا بر زمين مي زدند و به سر درمي آمدند و مي افتادند و بر مي خواستند.



يا قتيلا قوض الدهر به

عمد الدين و أعلام الهدي




اي شهيدي كه با كشته شدن تو ستون هاي دين در هم شكست، و رايات هدايت سرنگون گرديد.



قتلوه بعد علم منهم

انه خامس أصحاب الكسا



او را كشتند بعد از آني كه مي شناختند كه او خامس آل عبا مي باشد.



و صريعا عالج الموت بلا

شد لحيين و لا مد ردي



غسلوه بدم الطعن و ما

كفنوه غبر توغاء الثري



اي شهيد بر زمين افتاده اي كه در وقت شهادت تو، نه زنخ تو را بستند و نه ساتري بر رويت كشيدند و كسي تو را غسل نداد مگر آن كه به خاك و غبار صحرا تو را كفن نمودند.



حملوا رأسا يصلون علي

جده الأكرم طوعا و ابا



كيف لم يستعجل الله لهم

بانقلاب الأرض أو رجم السما



سري را بر نيزه زده و حمل كردند كه مردم بر جد و پدر او صلوات مي فرستند.


پاورقي

[1] کامل الزيارات: 146 ح 172، بحارالانوار: 261/44 و 119/100 ح 14، با اندکي تفاوت.