بازگشت

نگاهي به فضايل حضرت ابوالفضل


حضرت عباس عليه السلام از همه ي برادرانش بزرگتر بود و همه ي ميراث از او بود كه بعد از همه كشته شد.

از حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود:

ام البنين عليهاالسلام مادر اين چهار فرزند، بعد از شنيدن واقعه ي كربلا هميشه به بقيع مي رفت و بر فرزندان خود ندبه و نوحه مي كرد كه دل ها را مي سوزانيد و خاطرها را اندوهگين مي نمود.

مردم به دور او جمع مي شدند و ندبه ي او را مي شنيدند و مي گريستند،


حتي مروان حكم نيز مي آمد و از گريه ي او مي گريست.

حضرت عباس عليه السلام از همه ي برادران بزرگتر و شجاعتر بود و از همه افضل بود. [1] .

شيخ صدوق رحمه الله در «امالي» و «خصال» از ابوحمزه ي ثمالي روايت كرده كه گويد:

روزي عبدالله، پسر حضرت عباس عليه السلام به نزد سيدالساجدين عليه السلام آمد،چون آن حضرت نظرش بر او افتاد، ديدگان مباركش از اشك پر شد وگريست و فرمود:

روزي بر پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم شديدتر از روز احد نبود كه در آن روز، حمزة بن عبدالمطلب، شير خدا و شير رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم كشته شد. و بعد از آن روز، روزي شديدتر از شهادت جعفر بن ابي طالب عليهماالسلام نبود.

آنگاه فرمود:

«و لا يوم كيوم الحسين»؛ روزي مثل روز شهادت پدرم حسين عليه السلام نبود كه سي هزار نفر دور او را گرفته بودند و گمان مي كردند كه از اين امت اند و هر يك با ريختن خون او به سوي خدا تقرب مي جستند، او خدا را به ياد آنها مي آورد؛ ولي آنها پند نمي گرفتند «حتي قتلوه بغيا و ظلما و عدوانا»؛ تا آخرالامر او را از روي ظلم و عدوان كشتند.

آنگاه امام سجاد عليه السلام فرمود:

«رحم الله عمي العباس»؛ خدا عمويم عباس را رحمت كند كه جان فشاني كرد و در ياري برادر خويش كوشش نمود و جان خود را در راه برادر خود فدا كرد، تا اين كه دست هاي شريفش را از بدنش بريدند و خدا در عوض آن، دو بال به او عطا كرد كه با آن بال ها، با ملائكه پرواز مي نمايد، همچنانچه به جعفر ابن ابي طالب عليه السلام داد.

«و ان للعباس [عند الله عزوجل] منزلة يغبطه بها جميع الشهداء يوم القيامة».

به راستي كه براي عباس عليه السلام [در پيشگاه خداوند متعال] در روز قيامت منزلت و درجه اي است كه جميع شهدا بر آن غبطه مي كنند و منزلت او را آرزو


مي نمايند. [2] .

و بالجمله، جلالت او زياده از آن است كه در اين تحرير و تقرير درآيد و عظمت او اظهر از آن است كه محتاج به بيان باشد. در هر عصري از اعصار، در نزد ضريح مقدسش آن قدر كرامات ظاهر مي شود كه گوش ها را پر كرده، حتي اين كه خودم در حين مجاورت در حاير، در سال سابق در ماه رجب سنه ي 1236 از هجرت، مشاهده كردم كه انگشت يكي از خائنين را قطع كرده بر ضريح مقدسش چسبيده بود و عالمي مشاهده كردند و شخص مضروب را نيز همه ديدند. [3] .

باري، سزاوار است كه بر مظلومي او بگريند و به گريستن بر او اميد قضاي حوائج خود را از خداوند جبار بنمايند كه آن حضرت باب الحوائج دوستان مي باشد و چگونه مي شود كه شيعيان در مصيبتش ساكت باشند كه رتبه ي او از رتبه ي عمار كمتر نيست كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: از اسلام بي بهره باد كسي كه در مصيبت عمار محزون نشود.

چنانچه در حديث آمده: عمار ياسر در جنگ صفين شهيد شد، چون شب فرارسيد، حضرت امير عليه السلام در ميان كشتگان مي گشت، تا اين كه به نعش عمار رسيد، آن حضرت بر بالين او نشست و سر او را در كنار گرفت و فرمود:



ألا أيها الموت الذي هو قاصدي

أرحني فقد أفنيت كل خليل



أراك بصيرا بالذين احبهم

كأنك تنحو نحوهم بدليل



اي مرگي كه علي را قصد نموده اي زود بيا و علي را از اندوه فارغ كن و او را به راحت انداز كه هر چه من دوست داشتم همه را تو فنا كردي.

تو را به دوستان خود سخت بينا مي بينم گويا كسي تو را راهنمايي مي باشد كه دوستان مرا به تو نشان مي دهد.

آنگاه فرمود:(انا لله وانا اليه راجعون). [4] .

سپس فرمود: هر كه از فوت عمار محزون و دلتنگ نشود او را از مسلماني نصيبي


نيست، خدا رحمت كند عمار را كه از نيك و بد مي پرسيد. [5] .

عزيز من! پس اگر كسي در مصيبت نور ديده ي او، عباس عليه السلام محزون نگردد حالش چه خواهد بود؟

بالجمله، چون نوبت به برادران آن حضرت رسيد، ايشان برخاسته عازم جان باختن شدند.


پاورقي

[1] مقاتل الطالبين: 90.

[2] امالي شيخ صدوق: 547 ح 731، خصال: 68 ح 101، بحارالانوار: 298/44 ح 4.

[3] آري، اين همان کرامتي است که عالم شهير آقا بزرگ تهراني رحمه‏الله در شرح حال نويسنده‏ي دانشمند و فقيه انديشمند رحمه‏الله و در توصيف کتاب گران سنگ وي يادآور شده است. رجوع شود به: نقباء بشر: 346/1 و الذريعة: 299/23.

[4] سوره‏ي بقره: آيه‏ي156.

[5] کفاية الأثر: 224-122، بحارالانوار: 327/36، ذيل ح 183، در اين دو منبع، بخشي از روايت نقل گرديده است.