بازگشت

اشاره اي به مصايب اهل بيت


باري، نمي توان حقوق آنها را به حقوق والدين ظاهري نسبت داد و نتوان نعمت اين سادات را به نعمت سادات ظاهري سنجيد.

اگر والدين تو، واسطه ي وجود ظاهري تو شده اند؛ آنان سبب وجود ظاهري تو و والدين تو جميع عالم شده اند.

و اگر والدينت، تو را از بليه حفظ كرده اند و اگر والدينت بر تو مهرباني نموده اند و به تو محبت كرده اند؛ آنان مهربان تر از هر پدر و مادر بوده اند؛ زيرا كه آنان به جهت راحتي تو متحمل اين بلاهاي عظيم شده اند. اگر مي گويي نه، پس بشنو!

ام سلمه مي گويد:

روزي پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم وارد خانه شد، پشت سر او، حسن و حسين عليهماالسلام وارد


شدند و در كنار آن حضرت نشستند.

آن حضرت حسن عليه السلام را بر زانوي راست و حسين عليه السلام را بر زانوي چپ نشانيد، گاهي اين را مي بوسيد و گاهي آن را، ناگاه جبرئيل نازل شد و گفت: يا رسول الله! حسن و حسين عليهماالسلام را دوست مي داري؟ فرمودند:

چگونه دوست ندارم و حال آن كه آنها دو ريحان من در دنيا و دو نور چشم من هستند.

گفت: يا نبي الله! خدا حكمي درباره ي آنها فرموده، پس بر آن صبر كن.

حضرت فرمود: آن حكم چيست اي برادر؟

جبرئيل گفت:

«قد حكم علي هذا الحسن أن يموت مسموما، و علي هذا الحسين أن يموت مذبوحا»؛

خدا حكم فرموده و مقدر كرده كه اين فرزندت حسن عليه السلام به وسيله ي زهر شهيد شود وآن فرزندت حسين عليه السلام به قهر سر بريده شود، و هر پيغمبري را دعاي مستجابي است، اگر مي خواهي دعا كن تا خدا اين مصيبت را از ايشان دفع كند.

«و ان شئت كانت مصيبتهما ذخيرة في شفاعتك للعصاة من امتك يوم القيامة»؛

و اگر مي خواهي مصيبت ايشان را از براي شفاعت گناهكاران امت خود در روز قيامت، ذخيره گردان.

حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند:

اي جبرئيل! من به قضاي الهي راضيم، نمي خواهم مگر آنچه او مي خواهد.

«و قد أحببت أن تكون دعوتي ذخيرة لشفاعتي في العصاة من امتي و يقضي الله في ولدي ما يشاء»؛

دوست مي دارم كه دعايم ازبراي شفاعت گناه كاران امتم ذخيره باشد و آنچه مي خواهد در حق فرزندانم، حكم فرمايد. [1] .


و از اينجاست كه بعضي از عرفا نقل كرده اند:

هنگامي كه حق تعالي در روز «الست» در عالم ذر، خلق را آفريد بر همه ي آنان حكم كرد كه: هر كس معصيت خدا كند البته بايد به جهنم رود و به آتش بسوزد.

«فقدم الحسين عليه السلام و ضمن ذنوب شيعته بقتله في كربلا و سبي نسائه»؛

پس جناب سيدالشهداء عليه السلام قدم پيش گذاشت و گناهان شيعيان خودش را به اين كه در كربلا كشته شود و زنان او اسير شوند، ضامن شد.

از اينجاست كه شيخ احمد لحساوي در بعضي از مراثي خود به اين معني اشاره مي كند، در مقامي كه اصحاب آن جناب در مقام جان فشاني برآمدند، حضرت به آنان فرمودند:

«فديتموني و أنا انما جئت لكم أفديكم من لظي بمهجتي اشتريتكم ناديا كيف سبقتم بالفداء و الشراء»؛

شما جان خود را فداي من مي كنيد و جان مرا مي خريد و حال آن كه من آمدم كه شما را از آتش جهنم بخرم و در عوض آن، جان خود را بدهم، من شما را از پيش خريدم و من در روز اول خريدار شمايم، چگونه مي خواهيد شما سبقت بگيريد و جان مرا از شمشير دشمنان بخريد؟

هزار جان شيعيان به فداي مهربانيت اي ابي عبدالله! كاش همه ي شيعيان به فداي يك موي تو مي شدند. شيعيان - بلكه عالميان - را قابليت اين نبود كه به جهت راحتي آنان، خاري به پاي تو برود.


پاورقي

[1] بحارالانوار: 241/44 ح35.