مبارزه ي هلال بن نافع بجلي
پس از او، هلال بن نافع بجلي قدم در عرصه ي نبرد گذارد و رجزي چند خواند و شروع به تيراندازي نمود و آن قدر تير به سينه ي سنگدلان انداخت تا تيرهايش تمام شد و دست به شمشير زد، تيغ از نيام كشيد و مي گفت:
أنا الغلام اليمني البجلي
ديني علي دين حسين و علي
ان اقتل اليوم فهذا أملي
فذاك رأيي و اولاقي عملي
منم جوان يمني از قبيله بجليه و دينم دين حسين عليه السلام و علي عليه السلام است.
اگر امروز كشته شوم پس كشته شدن در راه او آرزوي من است و همان قصد من است، و من به كرده و عمل خود مي رسم.
آنگاه خود را بر آن قوم بي حيا زد تا آن كه سيزده نفر را به دارالبوار فرستاد، آخر الأمر بازوهاي آن شجاع نامدار را شكستند و او را دستگير كرده و در لشكرگاه پسر سعد بردند. شمر ملعون برخاست و گردن او را زد و به ساير شهدا ملحق گرديد. [1] .
پاورقي
[1] بحارالانوار: 27/45.