بازگشت

اشاره اي به فضايل اهل بيت


بدان كه «كفل»، حظ اوفر و نصيب اعظم را گويند، مراد از اين دو نصيب بزرگ از رحمت، مي توان گفت كه: نعمت دنيا و آخرت است، يا خلاصي از نيران و دخول در دار جنان، چنانچه بعضي از مفسرين چنين تفسير كرده اند.

علي بن ابراهيم و كليني از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده اند كه آن حضرت «كفلين» را به رحمت نخستين تفسير كرده اند و نوري كه به آن در ظلمات به جهت يافتن راه به جنان قرار داده به ائمه ي هدي عليهم السلام تفسير فرموده اند. [1] .

در روايت ديگر: «نور» را به علي عليه السلام تفسير كرده اند. [2] .

آري، ايشانند انوار مقدس عالم الهي كه عالم را به نور خود روشن كردند و طريق نجات را از طريق ضلالت و شبهات امتياز دادند و طريق معرفت را واضح و شيوه ي بندگي و خداپرستي را هويدا و لايح فرمودند.

هر كس چراغ معرفتي روشن كرد از مشاغل معارف ايشان روشن كرد و هر كس لواي بندگي افراشت، از بيانات آن سفينه هاي نجات بود. آنان شموس فلك خلافت، بدور سماء هدايت، نجوم شبستان رسالت، مراكز دايره ي امامت و صباح


فلاح امت اند.

و آنان لجج غامره ي رباني، حجج قاطعه ي سبحاني، عمود فسطاط علم و عرفان و باسط بساط علم و ايقان اند.

آنان مصابيح انوار، مفاتيح اسرار، معادن حكمت، مساكن بركت، منازل تقوي و محافل هدي، اخيار الدهر و نواميس العصر، اعلام العباد و منار البلاد، مصابيح الظلام، مفاتيح الكلام و دعائم الاسلام اند.

آنان نهنگ درياي معرفت الهي، واقف اسرار كماهي، اسود عراين فتوت و جواهر معادن مروت، «ائمة من الله يهدون و به يعدلون» هستند.

از حضرت امام رضا عليه السلام روايت شده كه در حديث طويلي مي فرمايد:

نحن نور لمن تبعنا و هدي لمن اهتدي بنا و من لم يكن منا فليس من الاسلام في شي ء؛

ماييم نور روشني دهنده به جهت كسي كه از ما پيروي نمايد و راه نشان دهنده براي كسي كه به وسيله ي ما هدايت يابد و كسي كه از ما نيست نصيبي از اسلام در او نيست.

بنا فتح الله و بنا ختم، و بنا أطعمكم و بنا عشب الأرض، و بنا يمسك السماوات والأرض أن تزولا و بنا ينزل الغيث من السماء؛

خداوند به ما ابتدا كرد و به ما ختم مي نمايد، و به واسطه ي ما گياه از زمين مي رويد و به بركت ما، آسمان و زمين را نگاه مي دارد و به جهت ما بارش از آسمان مي ريزد و به واسطه ي ما، شما را در درياها از غرق شدن نگاه مي دارد و در صحراها از فرورفتن در زمين، بازمي دارد و شما را به دوستي ما در حيات و مرگ و در قبرهاي شما و به هنگام برخاستن از قبر و در صراط و ميزان و در وقت داخل شدن در بهشت، منتفع مي نمايد.

مثلنا في كتاب الله مثل المشكاة، و المشكاة في القنديل نور علي نور؛

ماييم كه خدا او را در قرآن به چراغ بسيار نوردهنده تشبيه كرده كه قنديلي بسيار روشني دهنده است «فالمصباح» محمد صلي الله عليه و آله و سلم و «نور علي نور» علي و فاطمه عليهماالسلام.


(يهدي الله لنوره من يشاء) يهدي الله لولايتنا من يشاء؛

هر كه را خدا بخواهد به نور ولايت ما هدايت مي نمايد و كسي كه ما را دوست دارد، سزاوار است كه خدا او را با روي نوراني مبعوث نمايد.

فنحن النجباء و نحن النقباء و نحن النور والضياء. [3] .

و بر اين منوال است آنچه وارد شده در تفسير آيه ي كريمه ي:

(الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظمات الي النور والذين كفروا أوليائهم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات). [4] .

كه «ظلمات» را به ولايت ائمه ي جور و «نور» را به اسلام و ولايت ائمه ي دين تفسير كرده اند. [5] .

كليني از ابي خالد كابلي روايت كرده كه گويد: از حضرت باقر عليه السلام از تفسير اين آيه (فآمنوا بالله و رسوله و النور الذي أنزلنا) [6] پرسيدم.

حضرت باقر عليه السلام فرمودند:

اي ابوخالد! به خدا قسم! نوري كه خدا به ايمان آوردن آن امر فرموده، ائمه از آل محمد عليهم السلام تا روز قيامت هستند.

به خدا قسم! آنانند همان نوري كه نازل شد. به خدا قسم! آنانند «نور الله في السماوات و الأرض».

والله! يا أبا خالد! لنور الامام في قلوب المؤمنين أنور من الشمس المضيئة بالنهار؛ [7] .

اي ابا خالد! به خدا قسم! نور امام در دل هاي مؤمنين روشن تر از آفتاب تابان روز است. به خدا قسم! ايشان دل هاي مؤمنين را نوراني مي كنند و نور ايشان را از هر كه مي خواهد، محجوب مي نمايد.


بدان كه اطلاق نور بر آن انوار مقدس من جانب الحقيقه مي باشد، چنانچه از اين حديث و كثيري از اخبار بر مي آيد كه ذكر آنها موجب تطويل است، زيرا كه ايشان انوار مقدس الهي اند كه مستور به جلابيب ابدان شده اند و شعاع انوار ايشان در دل هاي مؤمنين تابيده و اگر حجاب برداشته شود خلايق متحير از نور ايشان مي مانند، چنان كه ملائكه در ابتداي امر متحير شدند.

چنانچه شيخ صدوق - عليه الرحمه - در «اكمال الدين»، «علل الشرايع» و «عيون اخبار الرضا عليه السلام» روايت مي فرمايد كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند:

خداوند خلقي را افضل از من و گرامي تر از من خلق نكرد.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد: پرسيدم تو افضلي يا جبرئيل؟ فرمودند: يا علي! خداوند، پيغمبران را بر ملائكه مقربين تفضيل داده و مرا بر همه ي انبيا تفضيل داده و اين فضيلت و برتري بعد از من، براي تو و ائمه ي بعد از توست.

«و ان الملائكة لخدامنا و خدام محبينا»؛

به راستي كه ملائكه، خدمتگزاران ما و دوستان ما مي باشند.

يا علي! حاملان عرش و ملائكه اي كه در اطراف آن مي باشند به جهت كساني كه ولايت ما را قبول كردند، استغفار مي نمايند.

يا علي! اگر ما نبوديم هر آينه آدم و حوا، آسمان و زمين، بهشت و آتش خلق نمي شد، پس چگونه ما افضل از ملائكه نيستيم و حال آن كه ما ايشان را به معرفت الهي و تسبيح، تقديس و تهليل و تسبيح، تقديس و تهليل او سبقت گرفتيم، زيرا كه اولين چيزي را كه خدا خلق كرد، ارواح ما بود. پس ما به تمجيد و توحيد الهي ناطق شديم، چون ملائكه ارواح ما را يك نور ديدند، امر ما را عظيم شمردند، پس خدا را تسبيح كردند.

وقتي كه ملائكه عظمت و شأن ما را ديدند كه ما معبود خود را تهليل كرديم تا ملائكه بدانند كه ما بنده و مخلوق خداييم و خدايي كه سزاوار پرستش باشد بجز او نيست، پس ايشان نيز به يگانگي خدا اقرار كردند.


پس چون بزرگي محل ما را ديدند، به تكبير او مشغول شديم، تا بدانند كه محل و شأن او بزرگ تر از آن است كه محل كسي بتواند به آن برسد.

چون آنچه را خدا به ما انعام كرده از وجوب اطاعت ما را مشاهده كردند، ما خدا را حمد كرديم تا بدانند كه محل و شأن او بزرگتر از آن است كه محل كسي به آن برسد.

و چون آنچه را خدا به ما انعام كرده از وجوب اطاعت ما مشاهده كردند، ما خدا را حمد كرديم تا بدانند آنچه، خدا از ما از حمد بر نعمت هاي عظيمه ي او داده، سزاوار است پس ايشان نيز حمد كردند. پس به واسطه ي ما به سوي معرفت خدا و تسبيح، تهليل، تحميد و تمجيد او هدايت يافتند.

پس چون آدم را خلق كرد ما را در صلب او قرار داد و به ملائكه امر فرمود كه به جهت تعظيم ما، به آدم سجده كنند.

پس چگونه ما افضل از ملائكه نيستيم؟

و هنگامي كه به معراج رفتم، چون به آسمان رسيدم، جبرئيل اذان و اقامه گفت و به من گفت: پيش بايست كه تويي مقتدا.

گفتم: آيا بر تو مقدم شوم؟

گفت: بلي، زيرا كه خدا، پيغمبران را بر ملائكه و تو را بر همه ي انبيا، برتري داده.

من مقدم شدم و نماز گزاردم، «و لا فخر»؛ و در اين فخري نيست.

چون به حجب نور رسيدم، جبرئيل ايستاد و گفت: برو.

گفتم: آيا در چنين موضعي از من جدا مي شوي؟

گفت: اين، منتهاي مقام قرب من است، اگر از اينجا تجاوز كنم، پرهايم مي سوزد.

پس مرا وارد آن نور نمودند آن قدر كه خدا مي خواست.

پس ندايي آمد كه: يا محمد!


من عرض كردم: «لبيك يا ربي! و سعديك تباركت و تعاليت».

ندا آمد: تويي بنده ي ما و منم پروردگار تو، مرا پرستش كن و بر من توكل نما، به راستي كه تويي نور در ميان بندگان من و رسول من و حجت من، به جهت تو و تابعان تو بهشت را خلق كردم و به جهت مخالفان تو آتش را خلق كردم و كرامت خود را براي اوصياي تو قرار دادم و ثواب خود را براي شيعيان ايشان، لازم كردم.

من عرض كردم: خداوندا! اوصياي من كيانند؟

ندا آمد: يا محمد! أوصياؤك المكتوبون علي ساق العرش؛

اوصياي تو آن كساني مي باشند كه اسامي آنها بر ساق عرش مكتوب است.

پس نظر كردم بر ساق عرش، دوازده نور ديدم و در هر نوري به خط سبز اسم وصيي از اوصياي من در آن نوشته شده بود كه اولين ايشان، من عرض كردم: پروردگارا! ايشان اوصياي من هستند؟

ندا آمد: ايشان ولي من، اوصياي من و حجت هاي من بعد از تو بر خلق هستند و ايشان اوصيا و خلفاي تو بعد از توأند، به عزت و جلالم! دين خود را به وسيله ي ايشان ظاهر مي كنم و به وسيله ي آنها كلمه ي خود را بلند مي كنم و به وسيله ي آخرين ايشان زمين را از دشمن خود پاك مي گردانم. [8] .

مؤلف گويد: از اين حديث و غير آن، دانسته مي شود كه ايشان، نور واقعي هستند كه به لباس اين صورت ها متلبس مي باشند.

ممكن است كه مراد از اين كه حق تعالي فرمود:

(و يجعل لكم نوراتمشون به) [9] .


به اعتبار اين باشد كه ايشان،هاديان راه نجات و دليلان طريق خدا پرستي اند، همچنان كه به نور ظاهري از تاريكي خلاص مي شوند؛ همچنين به دلالات ايشان از ظلمات واقعي نجات يافته به مقصود اصلي مي رسند.

و اين معني، خود ظاهر است؛ زيرا هر كس كه طريق معرفت را شناخت از بيانات ايشان شناخت و هر كس كه راه به سوي بندگي خدا يافت از اقوال و افعال ايشان يافت.

چناچه شيخ صدوق - عليه الرحمه - در «توحيد» به سند خود، از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه مي فرمايد:

«.... نحن العاملون بأمره، والداعون الي سبيله، بنا عرف الله، و بنا عبدالله، نحن الأدلاء علي الله، ولولانا ما عبدالله»؛ [10] .

ماييم عمل كنندگان به امر خدا، ماييم خوانندگان خلق به سوي خدا، خدا به وسيله ي ما، شناخته شد و به واسطه ي ما، او را پرستش كردند، ماييم راهنمايان به سوي خدا، و اگر ما نبوديم كسي خدا را پرستش نمي كرد.

همان گونه كه از اين حديث و احاديث ديگر ظاهر مي شود: هر كس در عالم راهي به سوي معرفت الهي برد به واسطه ي ايشان برد.

چنانچه شيخ صدوق رحمه الله از جابر بن عبدالله روايت كرده كه گويد: از پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم شنيدم كه فرمود:

خداوند متعال، من، علي، فاطمه، حسنين و ائمه ي هدي عليهم السلام را از نور خود خلق كرده، پس شيعيان ما را از نور ما خلق كرد، آنگاه ما تسبيح خدا كرديم، پس ايشان نيز تسبيح خدا كردند، ما خدا را تقديس كرديم و ايشان نيز خدا را تقديس كردند، ما تهليل و تمجيد كرديم، ايشان نيز تهليل و تمجيد كردند، ما اقرار به وحدانيت او نموديم و ايشان نيز اقرار كردند.

آنگاه آسمان ها، زمين ها و ملائكه را خلق فرمود، پس ملائكه صد سال مكث كردند و تسبيح، تقديس و تمجيد را نمي شناختند. پس ما


خدا را تسبيح كرديم و شيعيان ما نيز، تسبيح خدا گفتند. پس ملائكه نيز به يگانگي اقرار كردند. ملائكه، قبل از تسبيح و تقديس ما و شيعيان ما، تسبيح نمي دانستند.

فنحن الموحدون حيث لا موحد غيرنا...؛

پس ماييم كه خدا را به يگانگي پرستش مي نموديم در حالتي كه كسي بجز از ما موحد نبود... [11] .


پاورقي

[1] تفسير القمي: 364/2، الکافي: 430/1 ح 86، تفسير نورالثقلين: 252/5 ح 109.

[2] تأويل الايات: 669/2 ح 28 و 29، بحارالانوار: 319/23 ح 32 و 33.

[3] تفسير القمي: 104/2 و 105، تفسير البرهان: 389/5 ح 10.

[4] سوره‏ي بقره:آيه‏ي257.

[5] رجوع شود به تفسير البرهان: 538/1 و 539.

[6] سوره‏ي تغابن: آيه‏ي 8.

[7] الکافي: 194/1 ح 1، تأويل الايات: 696/2 ح 2، بحارالانوار: 308/23 ح 5.

[8] کمال الدين: 242/1 ح 4، علل الشرائع: 15/1 باب 7 ح 1، عيون أخبار الرضا عليه‏السلام: 237/1 ح 22.

[9] سوره‏ي حديد: آيه‏ي 28.

[10] التوحيد: 152 ح 9.

[11] بحارالانوار: 131/27 ح 122.