بازگشت

شب عاشورا، به روايت امام سجاد


و به روايت شيخ مفيد رحمه الله:

از سيدالساجدين عليه السلام مروي است كه حضرت امام حسين عليه السلام در آن شب امر فرمود خيمه هاي حرم محترم را نزديك يكديگر زدند، طناب هاي آنها را از يكديگر بيرون برند تا راه تردد مسدود گردد و بر دور آنها خندقي حفر نموده تا از هيزم پر كنند.

و به فرزند مظلومش علي اكبر عليه السلام امر فرمود كه با جمعي به سوي فرات رفته مشكي چند آب بياورند.

آن والا مقام با بيست سوار و بيست پياده به سوي فرات رفتند و با نهايت خوف، چند مشكي آب آوردند.

حضرت فرمود: از اين آب بياشاميد كه آخرين توشه ي شماست و غسل كنيد و جامه هاي خود را بشوييد كه كفن شما خواهد بود. [1] .

آه! آه! چه گويم؟ آن جامه هايي كه پوشيده بودند و به جاي كفن هاي خود اختيار فرموده بودند؛ در روز عاشورا با اين كه از چوب و ني و شمشير و ناوك تير، پاره پاره شده و به خون و خاك آغشته شده بودند، آنها را نيز از آن شهيدان مضايقه كردند و از بدن پاره پاره ي ايشان كندند و آن ابدان لطيفه و اجساد شريفه را عريان و برهنه بر روي خاك انداختند، تا از شدت حرارت آفتاب پژمرده گرديدند.



بأبي الجسوم العاريات علي الثري

ما سترها الا مثار غبار



پدر و مادرم به فداي آن بدن هاي برهنه اي باد كه بر زمين افتاده بودند و براي آنها جز غبار و خاك، ساتري نبود.



بأبي الجسوم الضايعات وحيدة

ما انسها الا وحوش قفار




پدر و مادرم به فداي آن بدن هاي شريفه اي كه آنها را ضايع كرده و تنها گذارده بودند و انيسي براي آنان جز وحشيان صحرا نبود.


پاورقي

[1] امالي شيخ صدوق: 221 مجلس 30.