شب عاشورا به روايت امام سجاد
در روايت شيخ مفيد رحمه الله و سيد بن طاووس رحمه الله آمده:
هنگامي كه شب عاشورا نزديك شد، آن حضرت اصحاب كرام خود را جمع فرمود، حضرت سيد الساجدين علي بن الحسين عليهماالسلام مي فرمايد:
من بيمار بودم، لكن خود را به آنان نزديك نمودم، تا بشنوم كه آن درمانده ي وادي بلا و سردار اهل ابتلا با اصحاب خود چگونه سلوك مي فرمايد؟!
شنيدم كه پدر بزرگوارم افتتاح سخن را به حمد و ثناي الهي و ملك معبود فرمود و طريق شكرگزاري حي ودود پيمود و فرمود:
أما بعد؛ فاني لا أعلم أصحابنا أوفي و لا خيرا من أصحابي، و لا أهل بيت أبر
و أوصل من أهل بيتي؛ فجزاكم الله [تعالي عني] خيرا؛
به راستي كه من اصحابي را بهتر و باوفاتر از اصحاب خود نمي دانم و اهل بيتي نيكوتر و صله كننده تر از اهل بيت خود نمي دانم، پس خداي متعال شما را [از جانب من] جزاي خير دهد.
آگاه باشيد كه يك روز ديگر زياده از عمر ما نمانده. من امشب شما را مرخص كردم و بيعت خود را از گردن شما برداشتم بر شما حرجي نيست، اينك ظلمت شب عالم را فراگرفته، آن را غنيمت دانسته هر يك به طرفي برويد.
و ليأخذ كل رجل منكم بيد رجل من أهل بيتي و تفرقوا في سواد هذا الليل، و ذروني و هؤلاء القوم، فانهم لا يريدون غيري؛
و هر يك از شما دست يكي از اهل بيت مظلوم مرا بگيريد و در اين ظلمت شب برويد و مرا بگذاريد با اين گروه ستمكاري كه آنان همه به جهت كشتن من جمع شدند، چرا كه آنان غير از مرا نمي خواهند.