بازگشت

ملاقات امام حسين با فرزدق


شيخ مفيد رحمه الله مي فرمايد: از فرزدق روايت شده كه گويد:

در سال شصتم هجري با مادرم به حج رفته بوديم، وقتي داخل حرم شديم، ديديم حسين بن علي عليهماالسلام از مكه بيرون تشريف آورده اند، پيش آمدم، سلام كردم و گفتم:

«بأبي أنت و امي يابن رسول الله! ما أعجلك عن الحج»؛

پدر و مادرم فدايت شود! تو را چه باعث شد كه به تعجيل بيرون آمدي و حج را بجا نياوردي؟

فرمود: «لو لم اعجل لاخذت»؛ اگر تعجيل نمي كردم مرا مي گرفتند و اسير مي كردند، از دست دشمنان گريختم.

فرمود: تو كيستي؟

گفتم: مردي از عرب [سوگند به خدا!] بيش از نام و نشان من مپرسيد.

آنگاه فرمود: از مردم چه خبر داري؟

گفتم: ازشخص دانايي سؤال كردي، بدان كه دل هاي مردم با توست وشمشيرهاي ايشان با بني اميه است و قضاي الهي آنچه شده، خواهد شد و خدا آنچه خواهد مي كند.

حضرت فرمود: راست گفتي، امر با خداست...

حضرت بعد از كلامي چند، راحله ي خود را رانده و رفتند. [1] .


پاورقي

[1] بحارالانوار: 365/44.