بازگشت

شمه اي از فضايل بيكران اهل بيت


مستمع باش و گوش كن! تا بعضي از مناقب و فضايل ايشان را بشنوي تا موجب زيادتي بصيرت و معرفت گردد.

سلار بن عبدالعزيز ديلمي [1] به سند خود از حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم روايت كرده كه فرمود:

در شب معراج، هنگامي كه مرا به آسمان بردند و صوامع ملكوت را به من نشان دادند، چون به «سدرة المنتهي» رسيديم، جبرئيل مرا


وداع كرد و ايستاد.

من گفتم: آيا در همچو مكاني از من جدا مي شوي؟

جبرئيل گفت: من نمي توانم از اين مقام تجاوز كنم كه بالهايم مي سوزد.

پس مرا در عالم نور بردند، آن قدر كه خدا خواست. آنگاه به سوي من وحي شد:

يا محمد! اني اطلعت الي الأرض اطلاعة فاخترتك منها فجعلتك نبيا؛

[اي محمد!] من به علم خود بر زمين مطلع شدم، پس تو را از اهل زمين اختيار كرده و برگزيده و نبي خود گردانيدم.

پس دو مرتبه بر آن مطلع شدم، پس علي را از آن اختيار كردم و او را وصي تو،وارث علم تو و امام بعد از تو گردانيدم و از صلب شما ذريه اي را كه از خبائث طاهرند واماماني چند كه همه معصومند وخزينه هاي علم من هستند، بيرون مي آورم.

فلولاكم ما خلقت الدنيا و [لا] الاخرة و لا الجنة و [لا] النار؛

پس اگر شما نبوديد دنيا، آخرت، بهشت و آتش را خلق نمي كردم. [2] .

در حديث ديگري، از ابن مسعود روايت شده كه گفت:

روزي خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شرفياب شده و عرض كردم: يا رسول الله! أرني الحق حتي أنظر اليه [بيانا]؛ حق را به من بنما تا به سوي آن نظر كنم و به چشم خود، حق واقعي را ببينم.

حضرت فرمود: يابن مسعود! داخل شو!

پرده را كنار زده، داخل شدم، علي بن ابي طالب عليهماالسلام را ديدم كه در ركوع و سجود است و مشغول نماز است. آن حضرت بعد از هر نمازش مي گويد:

اللهم بحرمة محمد صلي الله عليه و آله و سلم عبدك و رسولك اغفر للخاطئين من شيعتي؛ [3] .


خداوندا! تو را به حرمت بنده و فرستاده ات محمد صلي الله عليه و آله و سلم سوگند مي دهم كه گناه كاران از شيعيان [مرا] را بيامرز.

مي گويد: من بيرون آمدم تا آنچه ديدم به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم خبر دهم، ديدم كه آن حضرت نيز در ركوع و سجود است و دعا مي كند، و در دعاي خود مي گويد:

اللهم بحرمة علي بن أبي طالب اغفر للعاصين من امتي؛

خداوندا! تو را به حق علي بن ابي طالب عليهماالسلام سوگند مي دهم كه از گناه كاران امت من درگذر و بيامرز.

ابن مسعود مي گويد: وقتي اين صحنه را مشاهده كردم وحشت و اضطرابي به من روي داد به نحوي كه بي هوش شده و مدهوش گرديدم.

پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم سر مبارك را بلند كرده فرمود:

يابن مسعود! «أكفرت بعد ايمانك»؟ آيا بعد از آن كه ايمان آوردي،كافر مي شوي؟

عرض كردم: معاذالله! و ليكن علي بن ابي طالب عليهماالسلام را ديدم كه تو را در دعا شفيع قرار داده و خدا را به تو سوگند مي داد و تو را ديدم كه در دعا، خدا را به او مي خواني و خدا را به او سوگند مي دهي و نمي دانم كه كدام يك از شما افضل هستيد؟!

پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:

خداوند عالم، من، علي، حسن و حسين عليهم السلام را هزار سال پيش از خلايق خلق نمود، در هنگامي كه نه تسبيح بود و نه تقديس. پس نور مقدس مرا شكافت و از آن، آسمان ها و زمين را خلق كرد. به خدا قسم! من از آسمان ها و زمين ها افضل هستم.

آنگاه نور علي عليه السلام را شكافت و از آن عرش و كرسي را خلق كرد، «و علي [والله!] أجل من العرش والكرسي»؛ [سوگند به خدا!] علي بلند مرتبه تر از عرش و كرسي است.

آنگاه نور مقدس حسن عليه السلام را شكافت و از آن لوح و قلم را آفريد و حسن عليه السلام از لوح و قلم افضل است.


آنگاه نور مبارك حسين عليه السلام را شكافت و از آن بهشت و حورالعين و ولدان را خلق كرد و حسين عليه السلام از آنها افضل است.

در اين هنگام، همه ي عالم از مشارق و مغارب تاريك و ظلماني شد، ملائكه از تاريكي و ظلمت به سوي جناب اقدس الهي شكوه كرده و گفتند:

اللهم بحرمة هذه الأشباح التي خلقتها الا ما فرجت عنا هذه الظلمة...؛

خداوندا! به حرمت اين اشباح مقدسه، ما را از اين تاريكي و ظلمت فرجي بخش.

در اين هنگام، حق تعالي [با كلمه ي ديگري تكلم فرمود و از آن] روحي را خلق فرمود و او را مقرون به روح ديگري نمود و از آن نوري آفريد كه آن روح، روشن و نوراني گرديد، پس به قدرت كامله ي خود از آن نور فاطمه زهرا عليهاالسلام را آفريد، [و او را در برابر عرش الهي قرار داد.]

پس همه ي عالم از مشارق و مغارب روشن و نوراني گرديد، و از اينجاست كه او را زهرا ناميده اند - چرا كه زهرا، به معني روشني دهنده و نور بخشنده است -.

يابن مسعود! هنگامي كه قيامت برپا شود حق تعالي به من و علي عليه السلام خطاب مي نمايد كه:

«أدخلا الجنة من شئتما [4] و ادخلا النار من شئتما»؛

هركه را مي خواهيد، وارد بهشت كنيد، و هر كه را مي خواهيد، وارد آتش نماييد.

و اين است مراد از اين آيه كه در قرآن مي فمرايد: (ألقيا في جهنم كل كفار عنيد). [5] .


[عرض كردم: اي رسول خدا! كفار عنيد كيست؟]

[پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:]

كافر كسي است كه نبوت مرا انكار كند و عنيد، كسي است كه علي و اهل بيت عليهم السلام و شيعيان او را دشمن بدارد. [6] .

همچنين ديلمي در «ارشاد القلوب» به سند خود از ابي ذر غفاري روايت كرده كه گويد: از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شنيدم كه فرمودند:

اسرافيل بر جبرئيل افتخار كرد و گفت: من از تو بهترم.

گفت: به چه جهت؟

گفت: به جهت آن كه منم صاحب هشت ملكي كه حاملان عرش پروردگارند، منم دمنده ي صور و منم مقرب ترين ملائكه به سوي خدا. جبرئيل گفت: من بهترم و شرافت من زيادتر از توست؛ زيرا كه منم امين وحي الهي و رسول او به سوي پيغمبران، منم صاحب كسوف و خسوف. خداوند هرگاه بخواهد قومي را بر زمين فروبرد، من زمين را مي شكافم و هرگاه بخواهد قومي را به عذاب آسماني هلاك نمايد من بر ايشان سنگ مي بارم، خداوند امتي را هلاك نكرده مگر آن كه ايشان را به دست من هلاك نمود.

پس آنان، مخاصمه را به سوي حاكم حكيم و پادشاه عليم بردند.

خداوند بر آنان وحي نمود كه:

اسكتا! فو عزتي و جلالي! لقد خلقت من هو خير منكما؛

ساكت شويد! به عزت و جلال خودم سوگند! كسي را كه بهتر از شماست و قدر و مرتبه شما در پايه ي جلال و رفعت او كوچك و حقير است، آفريدم.

عرض كردند: آيا مي شود كه بهتر از ما، خلقي را از كتم عدم به وجود بياوري و حال آن كه ما را از نور خلق فرمود؟!

وحي آمد: بلي.


آنگاه به حجاب قدرت فرمان رسيد كه: پرده از نظر ايشان بردارد تا قدرت و جلال صاحبان ما را ببينند و به مرتبه ي خود نبالند.

پرده برداشته شد، ديدند بر ساق عرش الهي نوشته شده: «لا اله الا الله، محمد و علي و الحسن و الحسين عليهم السلام».

- و در بعضي از نسخ: بعد از «علي»، «و فاطمه عليهماالسلام مي باشد - چون آنان جلال آن مظاهر كمال و جلال را ديدند كه اسامي شريفه ي ايشان به اسم ذوالجلال مقرون و با اسامي ايشان عرش عظمت الهي مزين گرديده، سر خجالت به زير انداخته، بلندي مقام خود را فراموش نمودند.

جبرئيل امين دست به دامان ايشان زده به درگاه كبريايي عرضه داشت:

يا رب! فاني أسألك بحقهم عليك الا جعلتني خادمهم؛

خداوندا! حال كه ايشان را اين مقام دادي كه هر مرتبه ي بلندي در نزد مرتبه ي ايشان حقير است، از تو مي خواهم به حق ايشان كه مرا خادم آنان گردان.

وحي الهي فرارسيد:

«قد جعلت»، چون دست به دامان ايشان زدي و ايشان را شفيع گردانيدي مسألت تو را اجابت نموديم و اين مرتبه عظيم را به تو ارزاني داشتيم.

پس حضرت فرمودند: جبرئيل از ما اهل بيت است، و او خادم ما مي باشد. [7] .


پاورقي

[1] ظاهرا در مورد اسم ديلمي اشتباهي رخ داده، چرا که در اسم او که «حسن» بوده کسي اختلاف نداشته، جز اين در نام پدرش اختلاف است، در هر صورت، او همان حسن بن ابي الحسن علي بن محمد ديلمي، صاحب کتب ارزشمند «ارشاد القلوب» از بزرگان و دانشمندان قرن هشتم هجري است. رجوع شود به: ارشاد القلوب: 8-5/1، «محقق».

[2] ارشاد القلوب: 213/2، بحارالانوار: 301/36 ح 140، جواهر السنيه: 279.

[3] در بحارالانوار آمده: «بحق محمد عبدک اغفر...».

[4] در بحارالانوار آمده: «ادخلا الجنة من أحببتما و ألقيا في النار من أبغضتما».

[5] سوره‏ي ق: آيه‏ي 24.

[6] المنتخب: 359/2 و 396، علامه‏ي مجلسي رحمه‏الله اين روايت زيبا را با اندکي تفاوت در بحارالانوار: 73/36 ح 24 و 43/40 ح 81، نقل نموده است.

[7] ارشاد القلوب: 295/2 و 296، بحارالانوار: 364/16 و 365 ح 68.