بازگشت

اشقياي امت و هتك حرمت حرم الهي


پس بدان كه اشقياي امت، حرمت حرم خدا را ضايع كرده و آن را خراب نمودند، صيدهاي آن را كشتند، كبوتران آن را پر شكستند، درخت هاي آن را از بيخ كندند، لقطه اي كه اموال ايشان بود، به غارت بردند.

آه! صيدي را كه امام حسين عليه السلام بود، ناحق كشتند و به اين هم قناعت نكردند، عود كرده و برگشتند و صيد ديگر را از حرم ظاهري كه پناه درماندگان بود، بيرون كردند و او را به بدترين احوال ذبح نمودند و اموالش را غارت كردند، از صاحب حرم چه توقع دارند آن ناكسان كه تير به صيد حرم زدند؟


آري، حرمت حرم خدا و كساني را كه داخل در حرم او شده و به خانه ي او پناه برده بودند و داخل در بست و قبرگاه آن شده بودند، خوب نگاه داشتند، اطراف ايشان را گرفتند كه ايشان را در حرم خدا بكشند. پس ناچار از حرم گريختند كه مبادا حرمت حرم ضايع گردد و آخر الامر دست برنداشتند تا ايشان را در حرم ديگر كه كربلا باشد، شهيد نمودند.

آنان امامزاده هاي عالي مقدار او را، كه كبوتران حرم الهي اند، دست و پا شكستند و ايشان را در خون خود غلطانيدند و شيعيان و اصحاب او را كه به منزله ي درختان و گياهان آن حرم بودند، شاخ و برگ شكستند و از جا كندند و همه را سر بريدند، در خون كشيدند و اموال ايشان را كه به منزله ي لقطه ي آن حرم محترم بود؛ همه را غارت نموده و در ميان خود قسمت كردند؛

و خيمه هاي ايشان را كه سرادق عزت و جلال بودند و ملائكه ي مقربين از آنها پاسباني مي كردند همه را به آتش ظلم و ستم سوختند، و زنان ايشان را كه هر يك بانوي حجله ي كرامت و پرده نشين سرادق عصمت و عزت بودند، از پرده ها بيرون كشيده و مثل بندگان و كنيزان در اطراف بلاد گردانيدند.



قم يا رسول الله! وانظر ما جري

في كربلاء لبنيك من خصمائها



يا رسول الله! برخيز و از پشت پرده بيرون بيا و به اولاد خود نظر نما كه در كربلا به ايشان چه گذشت و از اشقياي بني اميه به ايشان چه رسيد؟!



فلقد غدوا طعم الردي بيد العدا

قتلي و أسري في السبا كامآئها



به تحقيق كه آنها شربت هاي هلاك در جام هاي بلا را از دست اهل ظلم و جفا چشيدند، پس بعضي از ايشان كشته شده و در اطراف بيابان افتادند و بعضي مانند كنيزان اسير شدند.



هذا الحسين بها علي عفر الثري

في حلة حمراء بنسج دمائها



اين ريحانه ي قلب تو و ميوه ي دل تو حسين عليه السلام است كه او را بر زمين انداخته و بدنش را عريان و برهنه كردند مگر از جامه ي سرخي كه تار و پود آن، از خون هاي نازنين اوست.



مقطوع رأس هشمت أضلاعه

عريان من أثوابه بعرائها



آه! آه! اي رسول خدا! سر مقدس او را كه هميشه بر سينه مي چسبانيدي از بدن او جدا كردند و استخوان هاي پهلوي او را - كه من به فدايش شوم - در هم شكستند و جامه هاي او


را از تن او كندند.



[حكيت له قمصان ترب أغبر

من مور أرياح الفلا و هوائها



يا رسول الله! در عوض جامه هاي او، بادهاي بيابان به جهت پوشش بدن شريفش،جامه هايي چند از خار وگرد وغبار بافته اند] [1] .



هذا الذي قد كنت تلثم نحره

أمسي نحيرا من خدود ضبائها



اين همان كسي است كه تو گلويش را مي بوسيدي، كه حال از تيزي شمشيرها و نيزه هاي دشمنان مثل شتر قرباني گلويش را بريده و او را نحر كرده اند.



من بعد حجرك يا رسول الله! قد

القي طريحا في ثري رمضائها



يا رسول الله! او را كه هميشه در بغل خود پرورش دادي، چون از تو دور كردند به جاي بغل تو، در ريگ هاي تفتيده ي بيابان انداختند.



هذا و جثته الشريفة قد غدت

للصافنات يجول في أعضائها



اينها همه يك طرف، كه به اين همه مصيبت راضي نشدند تا آن كه بدن شريفش را پامال اسبان خود نمودند.



و نساؤه تسبي كما تسبي الاما

و تقاد في الأغلال من اسرائها



به اينها هم راضي نشدند، تا اين كه زنانش را مثل كنيزان اسير كرده و بازماندگان او را در غل و زنجير نمودند.



يا قوم! ما ذنب الصغار لتنزلوا

بهم الصغار و تغلبوا باذائها



اي گروه اشرار! و اي قوم نابكار! اگر به گمان شما مردان ايشان گناه كار بودند، طفل هاي ايشان را چه گناهي بود كه ايشان را خوار، حقير، برهنه و اسير نموديد؟!



يا ويلكم! ما يشفل غل صدوركم

قتل الموالي اليوم من كبرائها



واي بر شما! آيا سينه هاي شما شفا نيافت و بغض ها و كينه هاي شما فروننشست كه بزرگان ايشان را - كه بزرگان عالميان بودند - كشتيد و اطفال آنها را نيز مثل بزرگان ايشان كشتيد و اسير كرديد؟

آيا به گمان اين كه اين فعل نيز مثل ساير افعال شنيعه و اين قبيح نيز مثل ساير


اعمال قبيحه بود؟ يا اين كه اين ظلم نيز مثل ظلم هاي عالميان بود؟

نه والله! ظلمي مثل اين ظلم واقع نشد و بليه اي عظيم تر از اين بليه نبود، اگر سنگ و خشتي كه عمارت كرده باشند و خداوند جليل آن را اين قدر حرمت داده باشد كه تعظيم و احترام آن را لازم و استخفاف به اين موجب كفر و زندقه گردانيده و كسي را كه به آن پناه برد او را پناه داده و اذيت او را جايز ندانسته، بلكه اطراف و اكناف آن را نيز بايد محترم دانست به نحوي كه جانوران آن را اذيت ننمايند و كندن گياه وعلف آن را روا ندانسته كه نكنند؟!

بنابراين، آيا حرمت اولياي او در نزدش به چه مرتبه خواهد بود؟ كساني كه آسمان، زمين، عرش، كرسي، دنيا و آخرت را به طفيل وجود ايشان خلق كرده، مرتبه ي ايشان چه خواهد بود؟

و اگر بي احترامي حرم ظاهري اين قدر عظيم باشد؛ پس بي احترامي حرم واقعي - كه محمد و آل محمد عليهم السلام هستند و به جهت ايشان اين حرم را حرمت داده -چه خواهد بود؟


پاورقي

[1] ازنسخه‏ي چاپ سنگي.