بازگشت

سر پيچي امت


آري! جاي آن بود كه عذاب الهي نازل شود و عالم را سرنگون نمايد. جايي كه غيرت الهي مقتضي اين شود كه به جهت پي كردن ناقه و بچه شتري عذاب نازل نمايد و چندين هزار خلق را از روزگار براندازد، آيا جاي اين نبود كه به واسطه ي كشتن فرزند عزيز پيغمبرش، عذاب نازل نمايد؟

آيا ناقه ي صالح در پيش خدا از سيد الشهداء عليه السلام عزيزتر بود؟

ناقه ي صالح را عظمتي نبود، زيرا كه مثل آن را هزاران هزار در عالم مي كشند.

بلي، چون خدا آن را آيتي از آيات خود قرار داده و سفارش فرمود بود كه آن را اذيت ننمايند؛ و چون آن را كشتند خدا به خاطر آن عمل در غضب شد و زمين به لرزه درآمد تا اين كه آن جماعت هلاك شدند.

از اين رو، مثل سيد الشهداء عليه السلام كه هر صفتي از صفاتش، آيتي از آيات الهي بود و هر سر مويش در پيش خداوند از هزاران هزار ناقه ي عزيزتر بود، اگر او را بي جرم و تقصير نحر كرده و پاره پاره كنند و طفل شيرخوار او و فرزند عزيزش را - كه هر مويش مقابل صد هزاران هزار ناقه ي صالح ارزش داشت - پاره پاره نمايند، آيا نبايست كه زمين بلرزد، كوه ها سرنگون گشته و همه ي عالم خراب گردد؟ با آن كه به


ناقه ي صالح كاري نكرده و ظلمي ننمودند؟

بلي، آبي كه خدا حق شربي از براي آن قرار داده بود به گفته ي الهي، راضي نشدند و حقش را به او وانگذاشتند، و او را پي كردند.

ولي امام حسين عليه السلام را حق شربي كه از براي همه كس بود، از او منع نمودند و او را تشنه و گرسنه ذبح كردند و بدنش را پاره پاره نمودند. آيا جاي اين نبود كه جبرئيل امين - چنانچه در هنگام كشتن ناقه ي صالح صيحه اي زد و فرياد بركشيد به نحوي كه گوش ها را پاره نمود و همه مردند - در هنگام كشتن مخدوم خود، امام حسين عليه السلام ناله كشد و صيحه اي زند كه عالم زير و زبر گردد؟!



فيا سماء! جرت هذه الامور علي

مثل الحسين فموري بعده موري



اي آسمان! اين ظلم ها و ستم ها بر حسين عليه السلام جاري شد و حسين عليه السلام را لب تشنه كشتند و اهل بيتش را اسير كردند. پس به تزلزل و اضطراب درآي! و عالم را سرنگون نما!



و أنت يا أرض! صيري بعده قطعا

و يا جبال! علي وجه الثري سيري



وتو اي كره ي زمين! بايست بعد از حسين عليه السلام پاره پاره شوي؛ و اي كوه ها! بايست پاره پاره شويد و بايد از تزلزل و اضطراب بر جاي خود قرار نگيريد.



و يا مياه! ابن ساقي الحوض مهجته

عطشي قضت نحبها من بعده غوري



آه! آه! فرزند ساقي كوثر و سقاي روز محشر را با لب خشكيده و جگر تفتيده شهيد كردند، پس چرا آب هاي چشمه ها خشك نشد؟ چرا درياها فرونرفت؟ و چرا بارش از ابر رحمت مي ريزد؟



يا خيل! يا خيل! من بعد الحسين فلا

شدت عليك سروج للمغاوير



اي اسب ها! اي اسب ها! بعد از افتادن سر خيل شجاعان عالم و سرداران مبارزان بني آدم از اسب، و بعد از خالي شدن خانه ي زين از بهترين سواران معركه شجاعت و يكه تاز معركه ي مبارزات، چرا اسب ها را زين و لجام مي بندند؟ اميدوارم كه سواري سواران بر اسب هاي تازان مبارك و ميمون نبوده باشد.



أين الرسول عن الشبل الحسين و قد

أمسي مزارا لقطعان اليعافير؟



آيا كجا بود پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرزند عزيز خود را ببينيد كه چگونه او را در بيابان تنها انداخته اند و كسي جز وحشيان صحرا و جانوران كوه و بيابان او را زيارت نمي كند و به نزد او


تردد نمي نمايد.



أين الرسول و جثمان الحسين يري

كمصحف قد يري في الأرض مهجور؟



كجا بود رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم كه بدن شريف حسين عليه السلام خود را ملاحظه فرمايد كه مانند ورق مصحف بر زمين افتاده كه در عوض سطرها، زخم هاي شمشير و خنجر در كنار يكديگر بر صفحه ي آن بدن شريف قرار گرفته و او را مثل قرآني كه در دست كفار باشد متروك و مهجور گذرانده اند؟



أين الرسول عن الرأس الكريم علي

رأس السنان يحاكي ببدر ديجور؟



كجا بود حبيب خدا صلي الله عليه و آله و سلم كه سر فرزند دلبند خود را كه هميشه به سينه مي چسبانيد نظر نمايد كه آن را بر نيزه زدند و مانند ماه تابان، تيره روزان او را به هر طرف مي گرداندند؟ آه آه!



أين الرسول و ثغر كان يرشفه

تدقه بقضيب كف مخمور؟



كجا بود رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و شافع دو سرا تا ببيند آن لب و دنداني را كه هميشه آن را مي بوسيد و مي مكيد، چگونه پسر معاويه ي شرابخوار با دست خبيثش چوب بر آن مي زدند؟

پدر و مادرم به فداي لب و دندانت باد يا ابا عبدالله! آيا لب و دندانت تقصيري داشت؟ مگر اين كه بوسه گاه پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم و هميشه مشغول به ذكر خداوند اكبر بود؟!



أين الرسول و مهر السبط منقلب

يعدو الي برج الفسطاط مكسور؟



أين الرسول عن الأيتان تندبه

مثل النجوم عن النوق الحدابير؟



آيا كجا بود پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم كه ببيند اسب بي صاحب فرزندش را كه با زين شكسته و روي به خون آغشته به هر طرف مي دود و فرياد مي نمايد و خبر مرگ صاحب خود را به يتيمانش مي رساند؟!

آيا كجا بودي يا رسول الله! كه بشنوي نوحه ي يتيمان، گريه ي خواهران و ناله ي زنانش را كه مثل ستاره از هر طرف متفرق شدند و ايشان را بر شترهاي بدرفتار سوار كردند؟



خطب تضعضع منه الدين و اضطربت

قواعد المجد في الأعراف والطور



به خدا قسم! اين مصيبتي است كه اركان دين الهي از اين مصيبت متزلزل شد و بنا و اساس خانه ي مجد و بزرگي كه پروردگار مجيد در اعراف و طور آن را تأسيس نموته و پايه ي آن را به جهت پيغمبر آخر الزمان صلي الله عليه و آله و سلم بلند گردانيد، به اضطراب در آمد و نزديك شد كه منهدم


گردد.



خطب تزلزل منه العرش و انطمست

معالم الرشد و الأحقاف و النور



اين حادثه، حادثه اي است كه عرش الهي را با آن عظمت به تزلزل درآورد، آثار هدايت و نشانه هاي رشد و دلالت را، كه پروردگار عالم آن را قرار داده، محو و منطمس گردانيد.



خطب أقام عمود الشرك منتصبا

وشد أعضاد أهل الغي والزور



اين مصيبت، مصيبتي بود كه به واسطه ي آن، آثار توحيد و خداپرستي پست و بي ارزش شد و عمود شرك و بت پرستي برپا گشته و بازوي اهل كفر قوي گشت.