بازگشت

عزاداري امام حسين تا قيام قائم آل محمد


[اكنون جاي اين سؤال است كه] آيا اظهار اندوه و مصيبت و اقامه ي عزا در همه ي ايام و اقوات مستحب است يا مخصوص به ايام محرم و نحو آن از ايام مصيبت است؟

از علما كسي را نديدم كه متعرض اين مسأله شوند، و لكن اطلاق ادله مقتضي عموم است و گريستن سيد الساجدين عليه السلام در مدت عمر و بر پا داشتن بني هاشم عزاي امام حسين عليه السلام تا پنج سال [1] مي تواند مؤيد اين امر باشد. چنانچه از سيره ي ائمه عليهم السلام نيز اين امر ظاهر مي شود. و اين امر اختصاص به زماني دون زماني نداشت، هر گاه يكي از شعرا در مجلس ايشان مي رفت مي فرمودند، بخواند و او مي خواند و آنان مي گريستند.

در حديثي آمده است:

روزي نبود كه امام حسين عليه السلام در نزد حضرت صادق عليه السلام ذكر شود، مگر آن كه در آن روز تا شب، او را كسي شاد نمي ديد. [2] .

و در روايت ديگري حضرت صادق عليه السلام مي فرمايد: پدرم فرمود:

اي جعفر! از مال من، فلان مقدار وقف كن تا تعزيه كنندگان ده سال در مني، در ايام مني بر من ندبه كنند. [3] .


شهيد رحمه الله مي فرمايد: مراد از اين امر، تنبيه مردم بر فضل اين امر بوده و مقصود اظهار اين امر است تا مردم به آن حضرت اقتدا نمايند و بدانند كه طريقه و روش اهل بيت عليهم السلام اين چنين بود تا ديگران نيز به ايشان اقتدا نمايند و در اين امر، اشكالي نيست. [4] .

بلي، اشكال در اين است كه آيا استحباب اين امور در اعياد و زماني كه زمان سرور اهل بيت عليهم السلام است، مثل نهم ربيع الاول، روز غدير و نظير آن، ثابت است؟ زيرا كه مطلوب در اين ايام، شادي و مسرت است و با اين مطلوبيت حزن و الم بي معني است؛ چرا كه حزن و اندوه متضاد آن مي باشد و مطلوبيت از هر دو، از شخص واحد بي وجه است.

بنابراين، مسأله نظير اجتماع امرونهي مي باشد و چون مطلوبيت مسرت در آن ايام بخصوص، خاصه است، سزاوار و شايسته است كه ادله ي استحباب اندوه به غير اين مقام تخصيص خورد.

لكن ممكن است اين اشكال با التزام به امكان اجتماع مسرت و اندوه از دو جهت -مثل اجتماع خوف و امن از جهتين - دفع شود؟ و بر فرض تسليم عدم امكان اجتماع، در عدم جواز اجتماع امر استحبابي و نهي تنزيهي، كلام است؛ زيرا كه دليل عده اي بر عدم جواز اجتماع، تكليف ما لايطاق است و نهي در اين مقام، بي وجه است؛ و اين به جهت رخصت ترك از هر دو جانب است.

بلي، اجتماع متضادين نيز اين امر مانع مي باشد، لكن نظير اين در شرع، در موارد زيادي وارد شده، مثل نماز در ازمنه و امكنه ي مكروهه و تصرفي كه به جهت فرار آن مي شود، در اينجا نيز ارتكاب آن ممكن است.

از همه ي اينها گذشته، دليل استحباب اندوه بر سيدالشهداء عليه السلام قعطي و استحباب مسرت در اين ايام بخصوصها، ظني است، بلكه ناشي از تسامح در ادله ي سنن است و مقدم بودن ادله ي قطعيه بر تسامح يقيني و بر سايه ادله ي ظنيه نيز علي احتمال مي باشد كه حل تحقيق اين مطلب، اينجا نيست.


و كيف ما كان، حكم به عدم استحباب تعزيه و گريه در اين ايام - چنانچه از بعضي مسموع شده - بعيد است؛ سيما با آنچه وارد شده است از فرمايش امام سجاد عليه السلام كه فرمود:

... فأي رجالات منكم يسرون بعد قتله؟ أم أية عين [منكم] تحبس دمعها و تضن عن انهمالها؟... [5] .

[... اي مردم! كدام يك از شما بعد از شهادت او، شادماني كند؟ يا كدام چشم است از ريزش اشكش خودداري كرده و از گريه بخل ورزد؟..]

و فرمايش صاحب الامر عليه السلام در زيارت مشهورت كه مي فرمايد:

... فلأندبنك صباحا و مساء، فلأبكينك بدل الدموع دما...؛ [6] .

[... اكنون هر صبح و شام براي تو ناله مي كنم و به جاي اشك، براي تو خون گريه مي كنم...]

و قول منادي كه به هنگام شهادت آن حضرت - صلوات الله و سلامه عليه - از آسمان ندا كرد:

اليوم نزل البلاء علي هذه الامة فلا ترون فرحا حتي يقوم قائمكم و يشفي صدوركم... [7] .

[امروز، بر اين امت بلا فرود آمد و آنان ديگر شادماني و سرور نخواهند ديد تا اين كه قائم از خاندان اهل بيت عليهم السلام قيام نموده و (با انتقام از قاتلان آن حضرت) دل هاي شما را شفا دهد.]

... الي غير ذلك؛ بلكه از اينها معلوم مي شود كه اين مسرت و شادي ها بي جا است. و چه نيكو مي گويد سيد مرتضي علم الهدي رحمه الله:



ان يوم الطف يوما كان للدين عصيبا

لم يدع للقلب مني في المسرات نصيبا



لعن الله رجالا أترعوا الدنيا غصوبا

سالموا عجزا فلما قدروا شنوا الحروبا




طلبوا أوتار بدر عندنا ظلمأ و جورا [8] .

روزي كه آن مصيبت در كربلا واقع شد روزي بود كه بر دين پيغمبر صلي الله عليه و آله سخت و شديد شد كه از شادي نصيبي در دلم نگذاشت و جاي شادي در آن روز نماند.

خدا لعنت كند كساني را كه از روي نشاط، در دنيا اقتحام كردند و در زمان عجز، خود را تسليم كرده و منقاد شدند و چون قدرت يافتند لشكرهاي هلاك و بلا را بر اهل بيت عليهم السلام فرستادند و اهل دين را از بين بردند.

آنها خون هاي كفاري را كه در جنگ بدر و احد كشته شده بودند، طلب كردند.

وجه ديگر از براي بقاي استحباب اين امر در اين ايام، عظم و بزرگي اين بليه است كه بر شادي ها غالب مي آيد؛ زيرا كه معلوم است كه اگر بر شخص بزرگي دو امر اتفاق افتد، كه احدهما اعظم از ديگري باشد، مثل آن كه خداوند فرزندي به او دهد و لكن پسر رشيد عالمي از او فوت كند، البته مراعات نمودن مصيبت او، اولي و سزاوار است.

بنابراين، اگر ايام عاشورا در يكي از اين اعياد فرض شود، مراعات مصيبت اولي و شايسته است، چنانچه سالي، محرم و نوروز با هم اتفاق افتاد و مردم همگي عاشورا را مراعات كردند.


پاورقي

[1] بحارالانوار: 386/45 و 108/46 باب 6.

[2] کامل الزيارات: 203 ح 290، بحارالانوار: 280/44 ح 11.

[3] بحارالانوار: 107/79.

[4] الذکري: 72، رجوع شود به: حدائق الناضره: 165/4.

[5] اللهوف: 230-228، بحارالانوار: 149-147/45.

[6] بحارالانوار: 320/101 ضمن ح 8.

[7] کامل الزيارات: 553 ضمن ح 843.

[8] بحارالانوار: 249/45. در اين منبع آمده: «ظلما و حوبا».