بازگشت

سرآغاز


بسم الله الرحمن الرحيم جهان هستي، لباس آفرينش نپوشيده بود، هنوز از زمين و زمان خبري نبود نه فلكي، نه ستاره اي نه آسماني و نه زميني...

آفريدگار هستي بادست قدرت خويش انوار حجت هاي خود را لباس آفرينش پوشانيد..

آنگاه به جهت وجود چنين انوار پاكي، جهان هستي پديد آمد، آخرين سفير خدا از عرش الهي در اين كره ي خاكي اجلال نزول فرمود، تا فطرت پاك انسان ها را بارور ساخته و به سوي خدا هدايت نمايد.

او به عنوان عصاره ي آفرينش، پيام همه ي پيام آوران را با خود آورده و به احساس پاك پيروان همه ي مذاهب و آيين ها ارج نهاده و انسان ها را براي سير در مسير كمال انساني رهنمون مي شود.

... او با مهر بي كران خويش، در دل هاي انسان هاي پاك نفوذ نموده و محبت خود و خاندانش را در كانون دل آنان جاي مي دهد.

آوازه ي مهر و محبت او و خاندانش در جهان هستي طنين انداز مي گردد. پرچم عدل او، كه آخرين پرچم مهر و لطف الهي است، در بلندترين قله هاي كمال انساني به اهتزاز درمي آيد.

پاكي و كرامت، مهر و محبت، وقار و متانت، ادب و امانت، دادخواهي و عدالت و هزاران فضيلت و برتري ديگري فرهنگ آيين او را، كه مكمل همه ي آيين هاي الهي است، تشكيل مي دهد...

او برگزيده الهي است، و آخرين پيامبر او، دين وآيين او، ناسخ تمام آيين هاست و همه ي پيامبران مژده ي او را بر امت هاي خود داده اند.اينك جهان هستي در قبضه ي


اختيار اوست و او در مأموريت الهي خويش، جانشينانش را - كه هدايتگران جامعه ي جهاني به سوي كمال انساني هستند - معرفي نمود.

آري، او پيامبر خدا، محمد مصطفي صلي الله عليه و آله است كه آيين خويش را با اجراي فرمان الهي در معرفي نخستين وصي و جانشين خويش، علي مرتضي عليه السلام به كمال رسانيد و راه هدايت را به سوي جهانيان باز نمود.

پيامبر رحمت صلي الله عليه و آله از طريق وحي الهي، چشم اندازي براي مردم، به جهان آينده گشود و آنان را در مسير حركت به سوي كمال و تعالي از وجود خار و خاشاك ها آگاه كرد و با خفاشان كوردلي كه كمر همت بر جلوگيري از تابش زيباي آفتاب ولايت بسته بودند، آشنا ساخت...

... شهر مدينه به وجود او و خاندانش افتخار مي نمايد، آفتاب آن در برابر درخشش انوار آنان، نقاب ابر بر خود مي زند. بار ديگر فرشته وحي، اجازه ي ورود مي طلبد تا مژده ي فرزندي را به پيامبر رحمت صلي الله عليه و آله بدهد.

اين بار مژده با غم، شادي با حزن و خوشحالي با گرفتگي آميخته است.

آري، مژده ي تولد امام حسين عليه السلام همزمان، جهان هستي را غرق در شادي و سرور كرده و در غم و اندوه فروبرد.

جبرئيل امين عرض كرد:

«يا محمد! ان الله يقرء عليك السلام و يبشرك بمولود يولد من فاطمه عليهاالسلام تقتله امتك من بعدك...؛» [1] .

اي محمد! خداوند براي تو سلام مي فرستد، و مژده ي فرزندي را از فاطمه عليهاالسلام به تو مي دهد، فرزندي كه پس از تو، امتت او را خواهند كشت...

مادر والامقام آن مولود عزيز - كه خود، نه تنها حجت الهي است؛ بلكه حجت پيشوايان معصوم عليهم السلام نيز هست - آماده ي اجراي فرمان الهي شده و چنين مولود الهي را حمل مي نمايد. روزهاي تولد فرا مي رسد، و آن كودك زيبا با قدوم خويش جهان هستي را روشن مي نمايد.

اين بار جبرئيل امين براي تبريك تولد او، با لوحي سبز از جانب خدا خدمت


پيامبر صلي الله عليه و آله شرفياب مي شود.

رسول خدا صلي الله عليه و آله آن لوح را به دختر عزيزش، فاطمه ي زهرا عليهاالسلام مي بخشد، خداوند متعال در آن لوح سبز، حجت خويش، امام حسين عليه السلام را چنين معرفي مي نمايد:

«... و جعلت حسينا خازن وحيي، و أكرمته بالشهادة و ختمت له بالسعادة، فهو أفضل من استشهد، و أرفع الشهداء درجة، جعلت كلمتي التامة معه، و الحجة البالغة عنده، بعترته اثيب و اعاقب...»؛ [2] .

و حسين را نگهبان گنجينه ي وحي ام قرار دادم، او را به شهادت گرامي داشته، فرجام كارش را به سعادت پايان دادم، او برترين شهيد و از همه ي شهيدان درجه اش برتر است، كلمه ي تامه ي خودم را با او قرار دادم و حجت بالغه ي خودم را بدو سپردم و پاداش و كيفرم را به وسيله ي خاندان او انجام مي دهم...

زمان به سرعت سپري مي شود، پيامبر رحمت صلي الله عليه و آله، با مهر بي كران خويش، فرزندش را پرورش مي دهد، آن گونه كه مي فرمايد:

«حسين مني و أنا من حسين»؛ حسين از من است و من از او هستم. [3] .

و مردم را از مهر خدا و خودش نسبت به امام حسين عليه السلام آگاه مي سازد.

از سوي ديگر، جناياتي را كه منافقان، در مورد خاندانش مرتكب شده و خواهند شد، بازگو مي نمايد، مردم را از فرجام چنين اعمالي، آگاه مي نمايد.

زمان در حركت است، آخرين لحظات زندگي حضرتش فرامي رسد، باز در آن حال، سفارش هاي اكيد خود را درباره ي خاندانش بيان نموده و مي فرمايد:

«يا أيها الناس! اني قد خلفت فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتي... لن يفترقا حتي يردا علي الحوض...». [4] .

اي مردم! من در ميان شما دو امانت گرانبها باقي مي گذارم: كتاب خدا و عترتم... اين دو امانت از هم جدا نخواهند شد تا در ساحل حوض كوثر بر من وارد گردند...

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله با همه ي تلاش خويش، پيام الهي را به بهترين وجه به جهانيان


مي رساند، اينك روح نوراني او به سوي عرش الهي در حركت است و امور بندگان خدا را به وصي و جانشين خود علي مرتضي عليه السلام مي سپارد.

منافقان كوردل، در كمين نشسته و منتظر فرصتي هستند كه مسير هدايت و پيامبري را از ولايت و امامت تحريف و تغيير دهند.

آنان با تمام توان با شياطين جني و انسي همدست شده و در حالي كه هنوز بدن شريف رسول خدا صلي الله عليه و آله دفن نشده، در پايگاه شيطاني خود، سقيفه ي بني ساعده، در برابر امر خداوند متعال و پيام هاي پيامبر خدا صلي الله عليه و آله خليفه اي براي مسلمانان مي تراشتند و همه ي دستورات خدا و رسول او را زير پا گذاشته و افكار شيطاني خود را عملي ساخته و در برابر پرتو آفتاب ولايت، اميرمؤمنان علي عليه السلام ابرهاي نفاق، كينه توزي، دشمني و ظلم و ستم... تشكيل مي دهند و براي رسيدن به اهداف شوم خويش از هيچ جنايتي فروگذار نمي كنند.

... خانه ي وحي و عصمت را به آتش مي كشند؛

بدن هاي گوشوارگان عرش الهي و جگر گوشه گان پيامبر رحمت صلي الله عليه و آله را مي لرزانند؛

دخت نبوت، فاطمه ي زهرا عليهاالسلام را مورد شتم و جرح قرار مي دهند؛

دستان شيرخدا، علي مرتضي عليه السلام را با طناب نفاق بسته و به سوي مسجد مي كشانند؛

و بندگان مؤمن خدا را به ذلت مي كشانند و...

بدينسان دنيا را از پرتوافشاني اين انوار الهي، محروم و آن را مورد تاخت و تاز ستمگران قرار مي دهند...

آفريدگار هستي شاهد و گواه همه ي اين جنايات است. او از درد دل حجت هاي خويش آگاه و در كمين ستمگران، منافقان و كافران است.

زمان همچنان سپري مي شود، حكومت نفرين شده ي حبتري [5] پايه هاي شوم خود را استحكام مي بخشد و طغيانگران و ستمگران يكي پس از ديگري روي كار مي آيند، تا اين كه نوبت به ستمگري بنام يزيد مي رسد. او در يك اقدام جنايتكارانه


پا از ستمگران گذشته اش فراتر گذاشته و در ديدگان همگان، فرمان قتل، حجت خدا، گل رسول خدا صلي الله عليه و آله، جگر گوشه ي فاطمه ي زهرا عليهاالسلام، ميوه ي دل علي مرتضي عليه السلام، يعني امام حسين عليه السلام را صادر مي كند.

اسوه ي تقوا و شهامت، بزرگي و كرامت، امام حسين عليه السلام ولايت و پيشوايي جهان هستي را در اختيار دارد، و با الهام از پروردگار خويش به وظيفه ي خودش عمل و در يك حركت الهي نقشه هاي شوم ستمگران را نقش بر آب مي نمايد...

آن بزرگوار در اين وادي عاشقانه، آنچه دارد در طبق اخلاص گذاشته و به پيشگاه حضرت احديت تقديم مي نمايد و با اين عمل خويش، گوي سبقت تقرب را از همه ي پيامبران و اولياي الهي و فرشتگان مقرب مي برد.

او در صحراي بي آب و علف كربلا، گلستاني از بهترين گل هاي جهان هستي را با خون رنگين آنان زينت مي دهد و جهان را براي انتقام خون آن بزرگوران و اقامه ي عدل الهي توسط فرزندش حضرت مهدي - عجل الله تعالي فرجه الشريف - متوجه مي سازد.

آنگاه كه همه ي عزيزان و ياورانش در خون خويش غلطيده و خود آماده ي جانبازي مي شود، چهره ي عالم هستي و عرش و عرشيان دگرگون مي شود.

فرزند بزرگوارش امام باقر عليه السلام آن لحظه جان سوز و دل خراش را به تصوير كشيده و مي فرمايد:

«... لما قتل جدي الحسين عليه السلام ضجت الملائكة الي الله عزوجل بالبكاء و النحيب و قالوا: الهنا و سيدنا! أتغفل عمن قتل صفوتك و ابن صفوتك و خيرتك من خلقك؟

فأوحي الله عزوجل اليهم: قروا ملائكتي، فوعزتي و جلالي! لأنتقمن منهم و لو بعد حين.

ثم كشف الله عزوجل عن الأئمة من ولد الحسين عليه السلام للملائكة.

فسرت الملائكة بذلك، فاذا أحدهم قائم يصلي، فقال الله عزوجل: بذلك القائم أنتقم منهم. [6] .


... هنگامي كه جدم امام حسين عليه السلام كشته شد، فرشتگان به سوي خداي متعال ضجه نمودند و با گريه و زاري فرياد زدند، و گفتند: اي خداي ما! و اي سيد ما! آيا از كسي كه برگزيده و فرزند برگزيده ي تو و بهترين فرد از مخلوقات تو را كشته، غفلت مي نمايي؟!

خداي متعال به آنها وحي فرمود: اي فرشتگان من! آرام باشيد؛ قسم به عزت و جلالم! البته از آنها انتقام خواهم گرفت، گرچه پس از گذشت زمان باشد.

آنگاه امامان از فرزندان امام حسين عليه السلام را به فرشتگان نشان داده و آنها از ديدن اين منظره مسرور شدند، نگاه كردند، ديدند كه يكي از آن بزرگواران ايستاده و نماز مي خواند.

خداوند متعال فرمود: با اين كسي كه ايستاده است، ازآنها انتقام خواهم گرفت.

آري، انتقام، انتقام از كساني كه بي رحمانه و مظلومانه حجت خدا را به شهادت رسانده و خاندان او را مورد ستم قرار داده و به اسارت گرفتند؛

انتقام از كساني كه حتي به كودك شيرخوار امام حسين عليه السلام رحم نكرده و با تيري سه شعبه، چنان گلوي از گل نازكتر او را دريدند كه صبر و قرار مهربان ترين فرد روي زمين، امام حسين عليه السلام را گرفتند و خداي مهربان او را دستور صبر و شكيب داد.

آنان در صحراي كربلا چنان مصايبي را به وجود آوردند كه همه ي مصايب دنيا در برابر آن كوچك است.

آنگاه كه يادگار كربلاي حسيني، امام سجاد عليه السلام با كاروان ستمديده ي اهل بيت عليهم السلام به مدينه منوره باز مي گردد، به گوشه اي از مصايب خاندان خويش اشاره كرده و مي فرمايد:

«... أيها الناس! أصبحنا مطردين مشردين شاسعين عن الأمصار، كأنا أولاد ترك و كابل، من غير جرم اجترمناه، و لا مكروه ارتكبناه، و لا ثملة في الاسلام ثلمناها، ما سمعنا بهذا في آبائنا الأولين، ان هذا الا اختلاق.

فوالله! لو أن النبي صلي الله عليه و آله تقدم اليهم [في قتالنا كما تقدم اليهم] في الوصاية بنا لما زدادوا علي ما فعلوا بنا، فانا لله و انا اليه راجعون، من مصيبة ما أعظمها، و أوجعها، و أفجعها، و أكظها، و أقطعها، و أمرها، و أفدحها، فعند الله نحتسبه فيما


أصابنا، و ما بلغ انه عزيز ذو انتقام.» [7] .

... اي مردم! ما طرد شده و رانده شديم، ما را دور شهرها گردانيدند، گويا كه ما از فرزندان ترك و كابل هستيم، و اين مصايب را بر ما روا داشتند بدون آن كه جرم و گناهي را مرتكب شويم. نه مكروهي را انجام داديم، و نه رخنه اي در اسلام به وجود آورديم. ما همانند اين مصايب را در آبا و اجداد خود نشنيديم، اين نيست جز اين كه از نزد خود بافتند - يعني دروغي كه ساخته شده است.

به خدا سوگند! اگر پيامبر صلي الله عليه و آله در [مورد جنگ با ما] به آنها سفارش مي نمود، بيش از آن كه بر ما ستم كردند؛ انجام نمي داند. پس «انا لله و انا اليه راجعون» از مصيبتي كه چقدر بزرگ تر، دردناك تر، فجيع تر، با مشقت تر، برنده و تلخ تر است.

بنابراين، از مصايبي كه به ما رسيده و ما را احاطه كرده در پيشگاه خدا اجر و پاداش خود را مي طلبيم كه او غالب و صاحب انتقام است.

آري، مصايبي كه بر آنان روا داشتند بي نظير بود و جز با انتقام منتقم آن، قابل تحمل نيست، چرا كه خون خدا هرگز از جوشش باز نمي ايستد تا منتقم آن بپا خيزد و با نابودي ستمگران، جهان را آباد و مرهمي بر دل داغدار مؤمنان بگذارد.

اين حقيقتي است كه شخص امام حسين عليه السلام نيز بارها در اين حركت خويش به آن اشاره كرده و گوشزد مي نمود.

امام سجاد عليه السلام مي فرمايد: پدر بزرگوارم امام حسين عليه السلام مي فرمود:

«يا ولدي! يا علي! والله! لا يسكن دمي حتي يبعث الله المهدي عليه السلام...» [8] .

اي فرزندم! اي علي! سوگند به خدا! آنگاه كه كشته شوم جوشش خونم باز نمي ايستد تا آن كه خداوند متعال مهدي عليه السلام را براي انتقام برانگيزد...

آري، اين اصل انتقام الهي است كه دل همه ي انبيا، اوليا و منتظران دولت الزهراء عليهاالسلام را شفا مي دهد، مسأله مهمي كه هر مظلوم ستمديده با ياد آن، دلش آرام


مي گيرد.

اين امر مهم انتقام و اين مدال افتخار به حضرت مهدي عليه السلام عنايت شده و نام نامي آن حضرت به اين عنوان زيبا معروف گشته است. مأموريت مهمي كه آرزوي همه ي انبيا، اوليا و جانشينان آنان بوده است.

امر مقدسي كه خداوند متعال در قرآن مي فرمايد:

(و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف في القتل) [9] .

«و هر كس كه مظلومانه كشته شود ما براي ولي او سلطه و (حق قصاص و انتقام) قرار داديم، پس در قتل اسراف نكند».

اين آيه ي شريفه گوياي اين است كه خونخواهي از ستمديدگان و مظلومان امري الهي است و كدامين خون بالاتر از خون انبيا، اوليا و مظلومان است؟

آنگاه كه از تفسير اين آيه ي شريفه از امام صادق عليه السلام مي پرسند، در پاسخ مي فرمايد:

«ذلك قائم آل محمد عليهم السلام يخرج فيقتل بدم الحسين بن علي عليهماالسلام...» [10] .

منظور از سلطان در اين آيه، قائم آل محمد عليهم السلام است كه آنگاه قيام نمايد به خونخواهي امام حسين بن علي عليهماالسلام دشمنانش را مي كشد و انتقام مي گيرد.

به راستي كه حضرت مهدي عليه السلام انتقام خون پيامبران و فرزندان آنان را مي گيرد، و او منتقم از جانب خدا، رسول او و امامان معصوم عليهم السلام است.

«اذا قام قائمنا انتقام لله و لرسوله و لنا أجمعين.» [11] .

هنگامي كه قائم ما عليه السلام قيام كند براي خدا، رسولش و همه ي ما انتقام خواهد گرفت.

انتقام، اين نظام زيبايي كه خداوند مهربان با آن همه ي جباران و ستمگران را تهديد نموده و به ستمديدگان و مظلومان اميد داده است.


پيامبر خدا صلي الله عليه و آله در ضمن حديث زيبايي به اين امر مهم اشاره نموده و مي فرمايد:

«لما اسري به أوحي الي ربي جل جلاله - و ساق الحديث -... الي أن قال:

فرفعت رأسي فاذا أنا بأنوار علي و فاطمة والحسن والحسين، و علي بن الحسين، و محمد بن علي، و جعفر بن محمد، و موسي بن جعفر، و علي بن موسي، و محمد، والحسن بن علي، و الحجة بن الحسن القائم في وسطهم، كأنه كوكب دري.

قلت: يا رب من هؤلاء؟

قال: هؤلاء الأئمة، و هذا القائم الذي يحل حلالي، و يحرم حرامي، و به أنتقم من أعدائي، و هو راحة لأوليائي، و هو الذي يشفي قلوب شيعتك من الظالمين و الجاحدين و الكافرين.

فيخرج اللات والعزي طريين، فيحرقهما، فلفتنة الناس بهما يومئذ أشد من فتنة العجل والسامري» [12] .

در شب معراج خداوند به من وحي فرمود كه: سرت را بلند كن.

وقتي سر برآوردم، در آن هنگام انوار علي، فاطمه، حسن، حسين، علي بن الحسين، محمد بن علي، جعفر بن محمد، موسي بن جعفر، علي بن موسي، محمد بن علي، علي بن محمد، حسن بن علي، و حجت بن الحسن عليهم السلام كه همچون ستاره اي درخشان در ميان آنان ايستاده بود ديدم.

عرض كردم: پرورگارا! اينان چه كساني هستند؟

فرمود: اينان پيشوايان و امامان هستند، و اين كه ايستاده است، حلال مرا حلال، و حرام مي گرداند، و به وسيله ي او از دشمنان انتقام مي گيرم، او مايه ي اولياي من است و اوست كه دل هاي شيعيان مرا با انتقام از ستمكاران، منكران و كافران شفا و بهبود مي بخشد.

او لات عزا را تر و تازه از قبرشان بيرون مي آورد و به آتش مي كشد، به راستي كه فتنه و گمراهي كه توس آن دو، در آن روز بر مردم ايجاد مي شود از فتنه ي گوساله و سامري سخت تر است.


راستي كه امامان معصوم عليهم السلام ما، اين راه را با بهترين وجه رهنمون شده و همواره پيروان و جهانيان را به اين اصل مهم ارشاد نموده اند؛ ولي اين ما بوديم كه به مسايل جزئي پرداخته و از امر حياتي ظهور امام زمان عليه السلام در غفلت بوده و هستيم.

عبدالله بن سنان گويد: روز عاشورا به محضر مولايم امام جعفر صادق عليه السلام شرفياب شدم، حضرت را با رنگ و رويي گرفته و ظاهري غمگين كه اشك از چشمان مباركش مانند در سرازير بود، ديدم.

عرض كردم! اي فرزند رسول خدا! چرا گريه مي كنيد؟ خداوند چشمان شما را گريان نكند.

حضرت فرمود: آيا غافل هستي؟ آيا نمي داني كه در چنين روزي امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد؟

امام صادق عليه السلام در اين روايت زيبا، پس از بيان اعمال اين روز و چگونگي عزاداري در آن، دعاي مفصلي را براي روز عاشورا قرائت فرمودند، در بخشي از آن دعا آمده است:

«اللهم عجل فرج آل محمد، و اجعل صلواتك عليه و عليهم، و استنقذهم من أيدي المنافقين المضلين، والكفرة الجاحدين، وافتح لهم فتحا يسيرا، و أتح لهم روحا و فرجا قريبا، و اجعل لهم من لدنك علي عدوك و عدوهم سلطانا نصيرا؛»

خدايا! در فرج آل محمد عليهم السلام تعجيل فرما، و درود خودت را بر او و بر اهل بيت عليهم السلام قرار ده، و آنان را از دست منافقان گمراه و كفار عنود نجات ده، و براي آنان پيروزي آساني نصيب كن، و به آنان آسايش و فرج نزديك عنايت كن، و از ناحيه ي خودت براي آنان بر دشمنان خود و دشمنان آنها سلطنت قرار ده.

آنگاه امام صادق عليه السلام در عباراتي حيرت انگيز دشمنان اهل بيت عليهم السلام را توصيف و نفرين فرموده و به بيان ضايع شدن دين و تعطيل گشتن احكام در اثر عدم حمايت مردم از امامان معصوم عليهم السلام مي پردازد و مي فرمايد:

«اللهم ان سنتك ضائعة، و أحكامك معطلة، و عترة نبيك في الأرض هائمة.

اللهم فأعن الحق و أهله، واقمع الباطل و أهله، و من علينا بالنجاة، و اهدنا الي


الايمان، و عجل فرجنا، و انظمه بفرج أوليائك، و اجعلهم ودا، و اجعلنا لهم وفدا.» [13] .

خداوندا! به راستي كه سنت و روش تو پايمال گرديد، احكام (روشنگر) تو تعطيل شده و خاندان پيامبرت در روي زمين سرگشته و حيران گشتند.

خداوندا! حق و اهلش را ياري كن، و باطل و اهلش را نابود نما، و منت گذار و ما را نجات ده و ما را به سوي ايمان هدايت فرما، و در فرج ما تعجيل فرما، و فرج و گشايش ما را با فرج و گشايش اولياي خودت مقرر فرما، و آنان را براي ما مهربان و ما را براي آنها پذيرا قرار بده..

به راستي كه دقت و تأمل در مضامين سخنان گهرباري كه در مورد ظهور حضرت مهدي عليه السلام وارد شده، انسان را حيران مي كند، اضطراب او را افزايش مي دهد، و وادار مي نمايد تا در مكتب امام حسين عليه السلام با شناختي عميق تلاش كرده و به عزداري و سوگواري آن، معناي ديگري ببخشد تا بتواند در دوران غيبت مولاي مهربان و امام زمان عليه السلام به مهم ترين وظيفه ي خويش كه دعا براي رسيدن به دوران با شكوه ظهور است، تلاش نمايد.

بنابراين، عزادار امام حسين عليه السلام و عاشق اهل بيت عليهم السلام بايستي براي هميشه، درخت يأس و نوميدي را كه با ريشه اي پوسيده در دل گروهي جاي گرفته، از بيخ و بن بركند، و به جاي آن نهال اميد و اميدواري بكارد، و با اشك زلال چشماني كه در اثر مصايب امام حسين عليه السلام و ياران باوفايش، جاري شده، اين نهال را آبياري نمايد، و از ابرهاي رحمت و بارانهاي غفراني كه همواره به اين محافل و مجالس با صفا سايه ي لطف و مهر مي افكند، ياري طلب كند، تا به زودي زود اين درخت به ثمر نشسته و ميوه ي دعاي بيشتر و بهتر را براي تنها عزيز و فرزند امام حسين عليه السلام يعني حضرت ولي عصر عليه السلام به ارمغان آورد، ان شاء الله.

بديهي است كه او مولاي مهربان است، و اين عمل را با بهترين احسان و نيكويي جبران مي فرمايد.

علامه ي فرزانه، صاحب كتاب ارزشمند «مكيال المكارم» مي نويسد:


يكي از برادران شايسته و گراميم، خوابي براي من نقل كرد، او گفت:

من در عالم خواب موفق به ديدار جمال مولاي مهربانم شدم، حضرتش فرمود:

«اني أدعوا لكل مؤمن يدعو لي بعد ذكر مصائب سيد الشهداء عليه السلام في مجلس العزاء؛» [14] .

هر مؤمني كه در مجالس سوگواري پس از ذكر مصايب حضرت سيد الشهداء عليه السلام براي من دعا كند، من براي او دعا مي نمايم.

آري، او خون خداست و خدايش به دست خلف صلح و فرزند او حضرت مهدي عليه السلام انتقام او را خواهد گرفت، خوني كه هنوز پس از چهارده قرن در جوش و خروش است و هر لحظه دنيا در انتظار لشكريان هميشه پيروز منتقم او بسر مي برد كه با شعار «يا لثارات الحسين عليه السلام» دنيا را از دست ستمگران رها خواهند ساخت.

اين دو بزرگوار چنان به هم نزديك و با هم در ارتباطند كه سالار شهيدان، امام حسين عليه السلام به مظلوميت فرزندش اشاره ي فرموده و در مكاشفه اي به يكي از دانشمندان مي فرمايد:

... مهدي ما در عصر خودش مظلوم است، تا مي توانيد درباره ي مهدي (عليه السلام) سخن بگوييد و قلم سايي كنيد.

آنچه درباره ي شخصيت اين معصوم بگوييد، درباره ي همه ي معصومين عليهم السلام گفته ايد، چون حضرات معصومين عليهم السلام همه در عصمت، ولايت و امامت يكي هستند، و چون عصر، عصر مهدي ما (عليه السلام) است سزاوار است درباره ي او مطالب گفته شود.

آن حضرت در خاتمه مي فرمايند:

باز تأكيد مي كنم، درباره ي مهدي ما (عليه السلام) زياد سخن بگوييد و بنويسيد، مهدي ما مظلوم است. بيش از آنچه نوشته و گفته شده بايد درباره اش نوشت و گفت. [15] .

اين خود نهضتي الهي است كه همواره انسان ها را به خود جلب و در تحت پرچم


هدايتگر خويش قرار مي دهد.

نويسندگان و دانشمندان به بررسي اين نهضت عظيم الهي پرداخته و به اندازه ي توان خويش مردم را با اين امر مهم و حياتي آشنا مي سازند.

كتاب حاضر و نويسنده ي آن

كتابي كه پيش رو داريد، حاصل تلاش دانشمندي فرزانه و مجتهدي انديشمند است كه با بهترين وجه به اين امر مهم پرداخته است. امتيازاتي كه اين اثر نفيس از ديگر آثار در اين موضوع دارد، اين است كه نخست با بياني رسا به گوشه هايي از فضايل بيكران خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام پرداخته، آنگاه با يك بيان احساسي و عاطفي به صورت زنده، قصه شهادت امام حسين عليه السلام را بازگو نموده و در يك جمع بندي زيبا فصل پاياني خود را اختصاص به منتقم خون پاك امام حسين عليه السلام يعني حضرت مهدي عليه السلام مي دهد.

نويسنده ي اين اثر از دانشمندان بزرگ شيعه است و با عشق و علاقه ي وافر در مكتب امام حسين عليه السلام به خدمت و قلم فرسايي مي پردازد. او دانشمندي فرزانه و سخنوري توانا بود كه با برپايي مجالس و محافل ارشاد و تبليغ مكتب امام حسين عليه السلام اهتمام زياد داشته است.

دانشمند محترم، ميرزا محمد تنكابني - كه خود از نزديك، با آن دانشمند فرزانه آشنايي داشت - در اين زمينه مي نويسد:

آخوند ملا حسن يزدي، از معاريف و مشاهير خطه ي ايران بود. او در نهايت زهد،ورع، تقوي و عبادت مي زيست ودر ابكاء و گرياندن بر حضرت سيد الشهدا عليه السلام و اقامه ي عزاي ائمه ي هدي عليهم السلام بي نهايت مداومت و مواظبت داشت.

اوايل مسكنش در دارالخلافه و در اواخر ساكن كربلاي معلي و مدفنش در همان ارض اقدس است.

از تأليفات او كتاب «مهيج الأحزان» است كه اخبار معتبره ي مصيبت را در آن جمع نموده است.

او از شاگردان فقيه بزرگوار، داشنمند فرزانه، سيد محمد طباطبائي رحمه الله بود، بعيد نيست كه آقا سيد علي رحمه الله را هم ديده باشد...


آنگاه به كرامتي از آن عالم بزرگوار اشاره مي كند و مي نويسد:

او همواره در خانه ي خود مجلس عزاي سيد الشهداء عليه السلام را برپا مي داشت و ذاكرين، ذكر مصيبت مي نمودند و خودش هم در آخر، ذكر مصيبت مي فرمود و در مسجد نيز موعظه مي نمود.

اين فقير غالبا به مجلس عزاي وي حاضر مي شدم، و همان زمان كه در كربلا بود، در ايام عزا به خانه ي او مي رفتم و با اين كه آثار رعشه داشت و بيمار بود در عين حال بي اندازه از مردم گريه مي گرفت.

از جمله چيزهايي كه در بالاي منبر مشافهة از او شنيدم اين بود كه مي فرمود:

من پيامبر خدا صلي الله عليه و آله را در خواب ديدم و به آن حضرت عرض كردم: در اخبار مقاتل ديده ام كه حضرت سيد الشهداء عليه السلام در زمان شهادت دو دفعه بي هوش شد، آيا اين صحيح است، يا نه؟

آن حضرت فرمود:

«آري،اي آخوند!فرزندم حسين (عليه السلام) در زمان شهادت چهارمرتبه بي هوش شد..»

و من اين كلمات را به تفصيل در كتاب «اسرار المصائب» و در كتاب «اكليل المصائب» نوشته ام [16] .

به راستي دانشمنداني كه عاشق اهل بيت عليهم السلام بودند در حد توان خود به اين امر مهم اقدام نموده اند.

علامه آغا بزرگ تهراني مي نويسد:

مولا حسن بن محمد علي يزدي حائري، از بزرگان دانشمندان عصر خويش است... از زهد و ورع او همين بس كه سلطان بزرگ،فتحعلي شاه خواست دختر خود، ضياءالسلطنه را به پسر او تزويج نمايد، او نپذيرفت، با اين كه شاه اصرار زياد داشت.

... او در كربلا از شاگردان سيد علي طباطبائي، صاحب «رياض» و فرزندش سيد محمد مجاهد بود.


وي در ميان مردم با اختلاف طبقاتشان، جلالت و بزرگي و مقام بس والا داشت و در اواخر عمرش در كربلا ساكن و مجاور حائر شريف حسيني شد. او اهتمام تامي به وعظ، گرياندن و اقامه ي عزا داشت و از مجالس موعظه ي او، خواص و عوام بهره مي بردند... و داراي كرامات و خواب هاي صادقه اي نيز بود.

وي داراي تأليفات و آثاري بود كه از جمله ي آنها عبارتند از:

1- مهيج الأحزان (كتاب حاضر).

2- رسالة في الشكوك.

3- رسالة في تجويد القرآن (فارسي).

4- المغتنم (كتاب بزرگي در فقه است).

5- اكمال الاصلاح، ترجمه ي كتاب استاد مجاهدش «اصلاح العمل.» [17] .

علامه آغا بزرگ تهراني در مورد كتاب «مهيج الأحزان» مي نويسد:

«مهيج الأحزان و موقد النيران في قلوب أهل الايمان»: تأليف مولا حسن بن محمد علي يزدي حائري... اين كتاب مرتب بر مقدمه اي است در آداب عزاداري و چهارده مجلس كه از اول حركت امام حسين عليه السلام را از مكه تا ورود كاروان حسيني به مدينه بيان نموده و مكرر به چاپ رسيده است.

نويسنده در مجلس هشتم به هنگام نقل شهادت حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام كرامتي را نقل مي كند كه در رجب سال 1236 هجري واقع شده و خود شاهد آن كرامت بوده و اين كتاب را در سال 1237 هجري تأليف نموده است. [18] .

و بدينسان اين دانشمند فرزانه و خطيب توانا نيز دين خود را در برابر خاندان پيامبر خدا عليهم السلام و به خصوص حضرت امام حسين عليه السلام و به ويژه فرزندش امام مهدي عليه السلام - كه هستي همه ي جهانيان از وجود آنان است - ادا مي نمايد و با تقديم اثري نفيس، ياد و نام خود را در اثر ياد و نام هميشه زنده ي امام حسين عليه السلام و خاندان او عليهم السلام، زنده و جاويد مي نمايد.

همان گونه كه از مطالب اين كتاب استفاده مي شود، نويسنده سعي داشته


عاشقانه و مخلصانه اين امر خطير را به گونه ي كاربردي براي هدايت انسان به سوي كمال و تعالي بازگو نمايد و مي توان اعتراف نمود كه در اين زمينه كم نظير است، و برخي از مطالب آن به صورت يكي از مصادر و منابع اين موضوع به شمار مي رود.

در اين ميان، تلاش و تكاپوي عاشقان و دوستداران مكتب امام حسين عليه السلام از طرفي، و توفيقات و عنايات خاص حضرات معصومين عليهم السلام به ويژه سالار شهيدان امام حسين عليه السلام و بخصوص فرزندش حضرت مهدي عليه السلام از طرف ديگر، ما را بر آن داشت كه در اين وادي عاشقانه گام برداشته و در حد توان بكوشيم و به پيشنهاد مخلصان و عاشقان اين وادي عشق، جامه ي عمل بپوشانيم.

با توسل به ساحت قدسي سيدالشهداء، امام حسين عليه السلام و فرزندش حضرت مهدي عليه السلام به تحقيق و ويرايش اين اثر نفيس پرداختيم، منابع و مآخذ آن را در حد توان، استخراج نموده و با الهام از متن كتاب عناويني را انتخاب نموده و با توجه به قلم زيباي نويسنده ي دانشمند، متن كتاب را به صورت روان و سليسي ويرايش نموده و در اين راستا، حد الامكان كاستي ها و نواقص آن را از منابع و مآخذش كامل نمودم كه - ان شاء الله - در اختيار عاشقان، دوستداران و رهروان امام حسين عليه السلام و منتقم خون پاك حضرت مهدي عليه السلام قرار گيرد.

اين توفيق، در كنار حرم كريمه ي اهل بيت حضرت معصومه عليهاالسلام شامل حالم گرديد، اميد است راه گشاي منتظران فرزند امام حسين؛ حضرت مهدي عليهماالسلام قرار گيرد...

اينك عمل ناچيز را همچون ران ملخي به عنوان پيشكش ظهور مباركش، به پيشگاه با عظمت سليمان زمان، مولاي مهربان، حضرت مهدي عليه السلام تقديم مي دارم و اميدوارم با پذيراي آن مولاي مظلوم، غبار غمي از اندوه هزار ساله اش برداشته شده و به زودي، با ظهور شكوهمند آن حضرت، شاهد التيام دردها و مصايب جد بزرگوارش امام حسين عليه السلام و خاندان مظلوم پيامبر خدا صلي الله عليه و آله باشيم، ان شاء الله.

قم، حرم كريمه ي أهل بيت عليهم السلام

محرم الحرام 1424، محمد حسين رحيميان


تقديم به پيشگاه مقدس

منتقم خون خدا؛ تنها يادگار فاطمه ي زهرا عليهاالسلام؛

حضرت مهدي عليه السلام

كه با ناله هاي بامدادي و شامگاهي؛

و با اشك هاي خونين خويش، در انتظار استقرار دولت الزهرا عليهاالسلام است؛

و به عاشقان، منتظران و سوگواراني كه با آرزوي به

اهتزار در آمدن پرچم «يا لثارات الحسين عليه السلام»

با همه ي وجودشان براي شكوفايي

آن روز شكوهمند تلاش مي كنند

محمد حسين


بسم الله الرحمن الرحيم

پيشگفتار مؤلف

الحمد لله المتفرد بالقدم والبقاء، المتوحد بالعظمة والكبرياء، الحاكم بما يريد والفاعل لما يشاء، موكل البلاء للأنبياء ثم بالأولياء، ثم بالأمثل فالأمثل في درجات المحبة والولاء، رافع درجات السعداء والشهداء، و معوضهم عن الحياة القليلة الفانية والنعمة الدانية، حياة دائمة و نعيما باقيا بلا فناء، فقال: (و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله أمواتا بل أحياء) [19] .

والصلاة والسلام علي أشرف أهل الابتلاء، و أفضل سكان الأرض والسماء، محمد سيد الأنبياء، و خاتم الأولياء؛ و علي أهل بيته الذين جلت مناقبهم عن العدد، و علت مراتبهم من أن يقاس بها أحد، أحد ملوك الدارين و رؤساء العالمين، المبعوثين لقيام القسط في ابتداء الوجود الي يوم الجزاء؛ و لعنة الله علي أعدائهم لعنة متصلة ما دامت الأرض والسماء.


و بعد، اقل خلقه، حسن بن محمد علي اليزدي - أصلا، والحائري مسكنا و مدفنا، ان شاء الله تعالي - چنين گويد:

از آن جايي كه توسل به ائمه طاهرين عليهم السلام كه عروة الوثقاي الهي و حبله الممدود بينه و بين خلقه بوده و اعظم وسايل به سوي خداست؛ هر كس به نهجي به سوي ايشان در جست وجو است و نظر به مقتضاي مودت لازمه ي به ايشان، هر كس در مقام اخلاص و بندگي به طريقي اظهار اخلاص مي نمايد.

از طرفي، چون حفظ آثار و اخبار سعادت آثار اهل بيت اخيار عليهم السلام - كه حفظ شعائر اسلام و ايمان است - مرغوب، بلكه از هر متديني مطلوب است. به همين جهت، علماي اخيار در جميع اعصار و امصار در اين مقام برآمده و به تحرير رسائل، كتب و طوامير مبرزه و صحف پرداخته اند.

از سوي ديگر، چون ذكر احوال سيدالشهداء عليه السلام و حفظ اخبار متعلقه به آن سركرده ي دسته سالكان طريق رضا، علاوه بر آن فوايد، مشتمل بر فوايد بي شماري بوده به حرمت حفظ آن، بخصوص، كتب و رسايل چندي وضع شده است.

و چون در ميان خلق و لاسيما در ميان عجم، به اعتبار اعراض از كتب علما، بعضي اكاذيب واضحه و اقاصيص كاذبه ي فاضحه در اين باب، اشتهار يافته و در مجالس و محافل ذكر مي كنند؛ به همين جهت، تصميم گرفتم كه رساله اي در اين باب به رشته ي تحرير درآورم كه اقرب به سياق بوده و اخبار معتبره اي كه در دسترس است و به مرور از هرجا جمع شده مرتب نمودم تا معلوم گردد كه با ذكر اخبار معتبره در اين باب، نيازي به اكاذيب عاميانه نيست.

هنگامي كه اين عزم و تصميم مؤيد شد به اصرار بعضي از اخيار از اصدقاء اين عمل را شروع كردم؛ ولي زمان هاي مديد، به اعتبار عوائق زمان، اتمام آن در معرض تعويق بود تا اين كه در اين اوان، كه حوادث عظيمه در اين بلاد خلد بنياد افتاد و موجب تشويش عظيم از تلف جان و مال بود؛ به همين جهت، در نظر گرفتم


كه اگر پروردگار لطيف مرا از مهالك و صدمات نجات دهد، اين امر را به شكرانه ي آن، به اتمام برسانم.

و چون از بركت آن جناب عليه السلام نجات حاصل آمد، خواستم به عهد خود وفا نموده و شكرانه ي نعمت را به عمل آورم؛ شايد سبب مغفرت گناهان و موجب نجات از مهالك آخرت نيز بوده باشد.

اگر چه اين كتاب جز به منزله مشك خشكيده و عظام نخره اي نيست، مگر آن كه بسا هست كه تشنگان وادي مهجوري و گرسنگان مخصمه ي ناصبوري از اين اثر منتفع مي شوند.

از مكارم اخلاق ناظرين اميد است كه زلالت و لغزش هاي آن را به قلم اصلاح، اصلاح نموده و قابل معذرت و مقيل عثرت آن بوده باشند، تا در زمره ي آيه ي شريفه ي (و اذا مروا باللغو مروا كراما) [20] محسوب شوند.

اين كتاب را «مهيج الأحزان و موقد النيران في قلوب أهل الايمان» ناميدم، كه مشتمل بر يك مقدمه و چهارده مجلس است.



پاورقي

[1] بحارالانوار: 232/44 ح 17.

[2] کمال الدين: ج 290/2 ح 1.

[3] بحارالانوار: 314/45.

[4] اللهوف: 32.

[5] حبتر: کنايه از نخستين غاصب خلافت اولياي الهي است.

[6] بحارالانوار: 28/51 ح 1.

[7] اللهوف: 177، بحارالانوار: 149-147/45، به نقل از اشک‏هاي خونين در سوگ امام حسين عليه‏السلام. 512-510.

[8] المناقب: 93/4.

[9] سوره‏ي اسراء: آيه‏ي 32.

[10] مکيال المکارم: 458/2.

[11] بحارالأنوار: 376/52 ح 177 و ص 317 ح 13.

[12] کمال‏الدين: 240/1 ح 2، بحارالأنوار: 379/52 ح 185.

[13] بحارالانوار: 303/101، به نقل از صحيفه‏ي مهديه: 247-241.

[14] مکيال المکارم: 334/1.

[15] صحيفه‏ي مهديه: 59.

[16] قصص العلماء: 103-101، با اندکي تصرف.

[17] الکرام البرره: 346/1 رقم 686.

[18] الذريعه الي تصانيف الشيعه: 299/23 رقم 9057.

[19] سوره‏ي آل‏عمران: آيه‏ي 169.

[20] سوره‏ي فرقان: آيه‏ي 72.