بازگشت

خروج اهل بيت از شام


ابن شهر آشوب گويد:

روايت شده كه يزيد بر اهل بيت عرضه كرد كه در دمشق بمانند. آنان نپذيرفتند و گفتند: ما را به مدينه برگردان كه محل هجرت جد ماست. يزيد به نعمان بن بشير كه از اصحاب پيامبر بود گفت: اينان را به نحو مناسب و شايسته اي آماده كن و مردي امين و درستكار از شاميان را همراه جمعي كمك كار با اينان بفرست. آنگاه پوشش و هديه و خوراكي و وسايل پذيرايي در اختيارشان گذاشت. امام سجاد عليه السلام را خواست و به او گفت: لعنت خدا بر ابن زياد! به خدا اگر من جاي او بودم، هر چه حسين مي خواست مي پذيرفتم و نمي گذاشتم كشته شود، هر چند به قيمت كشته شدن برخي از فرزندانم باشد. ولي تقدير خدا آن بود كه ديدي. با من نامه نگاري كن و هر حاجتي داشتي بر عهده ي من. آنگاه سفارش آنان را به فرستاده ي همراه كرد. [1] .

فتال گويد:


آنگاه يزيد، نعمان بن بشير را خواست و به وي گفت: آماده شو تا همراه اين زنان به مدينه بروي. و چون خواست آنان را آماده ي رفتن سازد، علي بن الحسين عليه السلام را خواست و با او خلوت كرد و به وي گفت: خدا پسر مرجانه را لعنت كند! اگر من با پدرت مواجه مي شدم، هر چه مي خواست مي دادم و به هر وسيله اي كه مي توانستم مرگ را از او دور مي كردم، ولي تقدير الهي بر آن بود كه ديدي. از مدينه با من مكاتبه كن و هر نيازي داشتي برايم بنويس. آنگاه امام و اهل بيت را جامه ها پوشاند و نعمان بن بشير را در جمع كساني كه همراهشان مي رفتند به عنوان فرستاده ي خويش اعزام كرد و دستور داد كه شب آنان را شير دهد و خود پيشاپيش آنان باشد و يك لحظه از آنان غافل نباشد. هرگاه فرود آمدند و از آنان فاصله بگيرد و خود و يارانش در اطراف آنان همچون نگهبانان پراكنده شوند و هر جا كه كسي از اهل بيت براي وضو و قضاي حاجت و هر كاري خواست توقف كند، فرود آيد و سختگيري نكند. نعمان همراه آنان پيوسته در راه بود و طبق توصيه ي يزيد رفتاري مناسب داشت. [2] .


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 45، ص 145.

[2] روضة الواعظين، ج 1، ص 192.