بازگشت

اسب تاختن بر بدن مطهر


طبري گويد:

عمر سعد در ميان يارانش ندا داد: چه كسي حاضر است اسب بر بدن حسين عليه السلام بتازاند!؟ ده نفر آماده شدند. اسحاق بن حيوه هم از آنان بود(كسي كه پيراهن امام حسين را درآورد و بعدها دچار برص شد). نيز احبش بن مرثد. آنان آمدند و با اسبهايشان سينه و پشت آن حضرت را لگدكوب كردند. احبش بن مرثد مدتي پس از آن در ميدان نبردي ايستاده بودكه تيري بر قلبش فرود آمد و مرد. [1] .

سيد بن طاووس گويد:

عمر سعد در ميان يارانش صدا زد: چه كساني حاضرند اسب بر بدن امام حسين عليه السلام بتازند؟ ده نفر پذيرفتند: اسحاق بن حوبه (حويه، حيوه)، اخنس بن مرثد، حكيم بن طفيل، عمر بن صبيح، رجاء بن منقذ، سالم بن خيثمه، صالح بن وهب، واحظ بن غانم، هاني بن ثبيت و اسيد بن مالك. آنان با سم اسبهايشان جسد امام را لگدكوب كرده و پشت و سينه اش را له كردند.


راوي گويد: اين ده نفر نزد ابن زياد ملعون آمدند. اسيد بن مالك يكي از آنان گفت: ما بوديم كه سينه را پس از پشت، لگدكوب كرديم... ابن زياد گفت: شما كيستيد؟ گفتند: ما با اسبهاي خود بر پشت حسين تاختيم تا آنكه استخوانهاي سينه اش را خرد كرديم. دستور داد جايزه ي اندكي به آنان بدهند. ابوعمر زاهد گويد: به آن ده نفر نگاه كرديم، ديديم همه شان زنازاده اند. مختار آنان را دستگير كرده و دست و پايشان را بست و دستور داد لگدكوب اسبها كنند تا آنكه هلاك شوند. [2] .


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 3، ص 335. (نام او اخنس هم نقل شده است.).

[2] لهوف، ص 182.