بازگشت

سوگواري و روشنگري هماره


از سالار ما زينت و زيور پرستشگران پر اخلاص امام سجاد - كه هيچ زبان و قلم توانايي نمي تواند شكيبايي و بردباري كوه آساي او را وصف كند - آورده اند كه با آن بردباري و پايداري وصف ناپذيرش - در سوگ جگر سوز شهادت حسين عليه السلام و يارانش بسيار بي قرار و گريان بود، و اندوه و شكايت اش هماره و بي پايان.

از ششمين امام نور آورده اند كه فرمود:

«ان زين العابدين عليه السلام بكي علي ابيه اربعين سنة، صائما نهاره قائما ليله، فاذا حضره الافطار جاء غلامه بطعامه و شرابه فيضعه بين يديه، فيقول: كل يا مولاي، فيقول: قتل ابن رسول الله جائعا،

قتل ابن رسول الله عطشانا،

فلا يزال يكرر ذلك و يبكي حتي يبتل طعامه من دموعه و يمتزج شرابه منها، فلم يزل كذلك حتي لحق الله عزوجل.»

امام سجاد عليه السلام چهل سال در سوگ پدر و بيدادي كه در حق او و ياران اصلاح طلب و فداكارش رفت، گريست. در همه ي اين دوران طولاني روزها را روزه مي گرفت و شب ها را در پرستش و نيايش به بامداد مي رساند.

با فرا رسيدن افطار يكي از كارگزاران خانه اش براي آن حضرت اندكي غذا و آب براي افطار مي آورد و از او تقاضا مي كرد تا افطار نمايد، اما آن بزرگوار مي فرمود:هان اي مرد! فرزند گرانمايه ي پيامبر گرسنه به شهادت رسيد!

فرزند ارجمند پيامبر با لب تشنه كشته شد!

و آن قدر از اين جمله هاي جگر سوز مي گفت و مي گريست كه آن آب و غذا با


اشك ديدگانش در مي آميخت و اشك آلود مي گرديد؛ و روزگار بر آن انسان والا همين گونه گذشت تا سرانجام پس از چهل سال اشك و اندوه به ديدارخدا شتافت.