سروده ي جانسوز يك دختر آزاده و ستم ستيز
«بشير» مي افزايد: در اين هنگام صداي جانسوز يكي از دختران آزاده و خوش فكر مدينه را ديدم كه در سوگ پيشواي آزادي اين گونه نوحه سرايي و سوگواري مي نمايد:
نعي سيد ناع نعاه فاوجعا
فأمرضني ناع نعاه فأفجعا
اعيني جودا بالدموع و اسكبا
وجودا بدمع بل بدمعكما معا
علي من دهي عرش الجليل فزعزنا
و أصبح أنف الدين و المجد اجدعا
علي ابن نبي الله و ابن وصيه
و ان كان عنا شاحط الدار أشسعا
1- گزارشگري گزارش شهادت جانسوز سالارم حسين عليه السلام را داد و با اين گزارش دلم را به درد آورد و مرا دردمند و رنجور ساخت.
2-هان اي چشمان من! در سوگ سالارم باران اشك بباريد و بسيار هم گريه كنيد؛ و بي امان و هماره اشك بريزيد.
3- در سوگ آن انسان والايي كه سوگ سهمگين او عرش خدا را به لرزه در آورد، و شوكت و عظمت دين خدا را متزلزل ساخت.
4- بر مصيبت جگرسوز فرزند پيامبر و فرزند اميرمؤمنان و جانشين پيامبر خدا، اگر چه او از شهر و ديارش دور شده است.
آن دختر آزاده پس از خواندن اين سروده ي جانسوزش در سوگ امير آزادي به من گفت:هان اي گزارشگري كه گزارش شهادت او را آورده اي و اندوه ما را در سوگ او تازه كردي، و جراحت هايي را كه هنوز بهبود نيافته است خراشيدي، خداي تو را رحمت كند، تو كه هستي؟
پاسخ دادم: من «بشير» هستم، و سالارم امام سجاد عليه السلام مرا براي انجام اين كار فرستاده است، و خود آن حضرت به همراه خاندان پدرش حسين عليه السلام و بازماندگان ياران و فرزندان فداكارش در آستانه ي مدينه فرود آمده اند.