بازگشت

پس از روشنگري هاي جانانه ي امام سجاد


[پس از روشنگري هاي جانانه ي چهارمين امام نور و ديگر اسيران آزادي بخش و بيان حقايق در سخت ترين شرايط، كه بتدريج افكار عمومي به زيان دستگاه فريبكار و بيداد پيشه ي اموي تغيير كرد، و] يزيد بر آن شد تا خاندان حسين عليه السلام را به مدينه روان سازد، روزي يادگار ارجمند حسين عليه السلام امام سجاد را خواست و گفت:هان اي


علي! من آن هستم كه سه خواسته ي شما را بر آورم، بگو چه مي خواهي تا طبق وعده اي كه داده ام، آنها را در دستور كار قرار دهم؟!

امام سجاد فرمود: خواسته هاي سه گانه ي من اينك اينهاست:

1- اجازه دهيد پيش از هر چيز، براي آخرين بار سيماي نور افشان پدر و سالارم، حسين عليه السلام را سير، ببينم و از ديدار او توشه برگيرم!

2- پس از آن، بگو: آنچه از ما خاندان پيامبر به تاراج رفته است، به ما بازگردانند.

3- و سرانجام اينكه اگر آهنگ كشتن مرا داري، كسي را همراه اين بانوان آزاده ي حرم پيامبر و كودكان داغديده، گسيل دار تا اينان را در امنيت و آرامش خاطر به حرم پيامبر برسانند.

يزيد در برابر خواسته هاي آن حضرت گفت: اما در مورد پدرت، بايد يادآوري گردد كه ديگر هرگز سيماي او را نخواهي ديد! و از كشتن تو نيز گذشتم، و خاندان و يتيمان حسين عليه السلام را نيز بايد خودت به مدينه برساني!

و آنچه از شما به غارت رفته است، ديگر باز نمي گردد، اما من چندين و چند برابر آن را به شما خواهم داد.

امام سجاد عليه السلام فرمود: ما نيازي به اموال تو نداريم و چيزي نمي خواهيم، تو تنها وسائلي را كه سپاهيانت از ما به تاراج برده اند بازگردان، چرا كه ميان آنها پارچه هاي دستباف و پيراهن و گردنبند و روسري و گوشواره ي مام ارجمندم، فاطمه عليهاالسلام بوده، كه به غارت رفته است!

پس از اين گفت و گو بود، كه به دستور يزيد، بخشي از اموال تاراج شده را بازگشت دادند و مبلغ دويست دينار نيز خودش بر روي آنها نهاد، كه امام سجاد آن را برنداشت، بلكه بي درنگ ميان بينوايان تقسيم كرد.

و سرانجام يزيد دستور داد تا كاروان اسيران خاندان فاطمه عليهاالسلام را به مدينه باز گردانند.