پرتوي از شخصيت پر معنويت اميرمؤمنان
پس از ترسيم پرتوي از شخصيت والاي پيامبر گرامي، اينك در فراز دوم از سخن انديشاننده اش براي به تابلو بردن امتيازات شكوهبار و موهبت هاي فراوان و شخصيت پرمعنويت اميرمؤمنان، فرمود:
«انا بن علي المرتضي،
انا بن ضرب خراطيم الخلق حتي قالوا لا اله الا الله،
انا بن من ضرب بين يدي رسول الله بسيفين، و طعن برمحين، و هاجر الهجرتين، و بايع البيعتين، و قاتل ببدر و حنين، و لم يكفر الله طرفة عين ابدا،
انا بن صالح المؤمنين، و وارث النبيين، و قامع الملحدين، و يعسوب المسلمين و نور المجاهدين، و زين العابدين، و تاج البكائين، و أصبر الصابرين، و افضل القائمين من آل ياسين، رسول رب العالمين، و قاتل المارقين و الناكثين و القاسطين، و المجاهد
اعدائه الناصبين، و افخر من مشي من قريش اجمعين، و اول من اجاب و استجاب الله و لرسوله من المؤمنين، و اول السابقين، و قاصم المعتدين، و مبيد المشركين، و سهم من مرامي الله علي المنافقين، و لسان حكمة العابدين، و ناصر دين الله، و ولي امر الله، و بستان حكمة الله، و عيبة علمه.
سمح، سخي، بهي، بهلول، زكي، ابطحي، رضي، مقدام، همام، صابر، صوام، مهذب، قوام، قاطع الاصلاب، و مفرق الاحزاب، اربطهم عنانا، و اثبتهم جنانا، و امضاهم عزيمة، و اشدهم شكيمة، اسد باسل يطحنهم في الحروب اذا ازدلفت الاسنة، و قربت الاعنة، طحن الرخا، و يذرورهم فيها ذور الريح الهشيم، ليث الحجاز، و كبش العراق، مكي، مدني، خيفي، عقبي، بدري، احدي، شجري، من العرب سيدها، و من الوغي ليثها، وارث المشعرين و ابو السبطين، الحسن و الحسين، ذاك جدي علي بن ابيطالب.»
هان اي مردم! من فرزند علي مرتضايم!
من فرزند آن بزرگمردي هستم كه با شهامت و اخلاص وصف ناپذيرش، بيني گردنكشان شرك و بيداد را، پس از روشنگري و خيرخواهي بسيار و پس از ستيزه جويي و حق ناپذيري و زور مداري از سوي آنها، به خاك ماليد تا در برابر حق سر فرود آوردند، و زبان به يكتايي خدا گشودند و به برابري بندگان او به حقوق و آزادي و امنيت آنان، اعتراف نمودند.
من فرزند آن كسي هستم كه در سخت ترين ميدانها و بحراني ترين شرايط، پيشاپيش پيامبر با دشمن تجاوزكار و مغرور، قهرمانانه مي رزميد؛ و با دو سلاح و نيزه پيكار كرد، و دوبار در راه خدا، بار هجرت بست؛ و دوبار در اوج تنهايي پيامبر با او بيعت كرد، و در روزهاي سرنوشت ساز «بدر» و «حنين» با كفر و بيداد پيكار نمود و در همه ي اين فراز و نشيب ها، لحظه اي به خداي توانا كفر نورزيد و در راه حق و عدالت و آزادي و حقوق انسانها از پا ننشست.
من فرزند شايسته كردارترين ايمان آوردگان،
فرزند جانشين راستين پيام آوران،
فرزند نابود كننده ي حق ستيزان و تجاوزكاران،
فرزند پيشواي حقيقي ايمان آورندگان،
فرزند مايه ي روشني ديدگان مجاهدان،
فرزند زينت و زيور و آراستگي پرستشگران خدا،
فرزند سالار و سرور نيايشگران،
فرزند بسيار گريه كنندگان بارگاه دوست،
فرزند شكيباترين شكيبايان،
و فرزند برترين نمازگزاران، از خاندان پيام آور پروردگار جهانيان هستم،
من فرزند آن كسي هستم كه جبرئيل و ميكائيل او را ياري كرده اند،
من فرزند آن كسي هستم كه از حريم حرمت مردم و حقوق و امنيت و آزادي آنان دليرانه دفاع كرد و با خشوت كيشان و بيرون رفتگان از مرزهاي دين خدا، با بيعت شكنان و قانون ستيزان و برتري جويان به پيكار برخاست!
من فرزند بهترين و سرفرازترين چهره ي قريش،
فرزند نخستين ايمان آورنده ي به خدا و پيامبر،
فرزند نخستين قهرمان پيشتاز در اسلام و ايمان،
و فرزند شكننده ي كمر تجاوزكاران و نابود كننده شرك گرايان و بيداد پيشگان و زورمداران هستم.
من فرزند آن بزرگمردي هستم كه بسان تيري، از تيرهاي خدا بر نهان انديشان و نفاقگرايان بود و زبان حكمت و فرزانگي عبادت كنندگان راستين و پر اخلاص بارگاه خدا، ياري رسان دلير دين و مقررات او بود، و سر رشته دار دين و دولت حق؛ بوستان پرگل و لاله ي حكمت خدا بود و گنجينه ي بيكران و پايان ناپذير علوم و دانش هاي او.
من فرزند همان پيشوي گرانقدري هستم كه جوانمرد بود و بسيار سخاوتمند و بخشنده؛
بسيار زيبا بود، و داراي سيمايي نورافشان؛
هوشمن بود و دنياي نيكي ها و خوبيها؛
از همه ي پليديها و ناپسنديدها پاك و پاكيزه بود، و به همه ي ارزشها آراسته؛
از سرزمين حجاز بود و خشنود به خواست خدا و مورد پسند حق؛
پيشگام در والايي ها و شايستگي ها بود، و پيشتاز در نيكي ها؛
پيشواي بلند همت بود، و داراي اراده اي آهنين در راه خدا؛
سمبل شكيبايان بود و نمونه ي پايداري در راه حق؛
بسيار روزه دار و روزه گير بود و پاكيزه از هر آلودگي؛
شب زنده دار بود، و بسيار نمازگزار بارگاه خدا.
من فرزند آن قهرمان بزرگي هستم كه از هم پاشنده شيرازه ي دشمنان حق و عدالت بود و پراكنده ساز گروه ها و احزاب سركش و حق ستيز و خودكامه.
از همگان پر شهامت تر و قوي دل تر بود، و از همه ي شجاعان نامدارتر و پر صلابت تر؛
در برابر حق ستيزان از همه تزلزل ناپذيرتر بود و از همه پايدارتر.
شير غرنده اي بود كه در گرماگرم پيكار و آن گاه كه چكاچك شمشيرها و نيزه ها به هم مي آميخت، تجاوزكاران را بسان آسيا، در هم مي نورديد و بسان تند باد و طوفاني كه خار و خاشاك را بپراكند، آنان را از هم پراكنده مي ساخت.
شير حجاز بود و شهسوار عراق
سردار نامدار مكه، مدينه، خيف، مني، عقبه، بدر، احد بود و پيشتاز بيعت رضوان و هجرت در راه خدا و در جهت خشنودي او؛
سالار عرب بود و شير ژيان ميدان نبرد؛
وارث مشعر و عرفات بود، و پدر گرانمايه ي دو نواده ي ارجمند پيامبر، حسن و حسين...
آري، اين بزرگمرردي كه پرتويي از سيماي نور افشان و سبك و سيره ي انسان پرور و عادلانه اش ترسيم گرديد، نياي گرانقدر من اميرمؤمنان، علي عليه السلام فرزند رشيد ابوطالب است.