بازگشت

پرتوي از شخصيت والاي پيامبر


آن گاه روي به مردم دنباله رو و ناآگاه كرد و در راه بيداري آنان و دريدن پرده هاي ريا و فريب و زدودن آثار دروغبافي و نهانكاري رژيم اموي، پيش از هر چيز به ترسيم پرتوي از شخصيت والاي پيامبر پرداخت. و در آغاز چنين فرمود: «من عرفني فقد عرفني و من لم يعرفني، انباته بحسبي و نسبي:

ايها الناس! انا بن مكة و مني،

انا بن زمزم و صفا،

انا بن من حمل الركن باطراف الرداء،

انا بن خير من ائتزر و ارتدي،

انا بن خير من حج و لبي،

انا بن من اسري به الي المسجد الاقصي،

انا بن من بلغ به الي سدرة المنتهي،

انا بن من دني فتدلي فكان قاب قوسين او ادني،

انا بن من صلي بملائكة السماء،

انا بن من اوحي الجليل اليه ما اوحي،

انا بن محمد المصطفي.»

هان اي مردم! هر كس مرا شناخت كه شناخت و بايد مسؤليت خويش را دريابد، و هر كس با هم نشناخت اينك به دقت بشنود تا من خويشتن را، از نظرنسل و تبار و خاندان و موقعيت اجتماعي و معنوي و انساني بيشتر و رساتر و روشن تر بر او بشناسانم.

هان اي مردم! من فرزند مكه و منايم،

من فرزند زمزم و صفايم،

من فرزند بزرگمردي هستم، كه حجرالاسود را با عباي خويش جابجا كرد و بر سر جايش نصب فرمود.

من فرزند بهترين انساني هستم، كه جامه ي احرام بر تن كرده و بر گرد خانه ي خدا به طواف پرداخته است!


من فرزند بهترين انساني هستم كه كفش پوشيد، و آن گاه براي طواف بر گرد خانه ي خدا آن را از پا در آورد،

من فرزند بهترين طواف گران و بهترين سعي كنندگانم!

من فرزند بهترين حج گزاران و برترين لبيك گويان به دعوت خدايم،

من فرزند آن بزرگ پيشوايي هستم كه بر آن مركب آسماني سوار شد و در اين فضاي بي كران به پرواز در آمد،

من فرزند آن پيامبري هستم كه شبانگاه، از مكه و از كهن ترين معبد توحيد و رسالت، به سوي «مسجد الاقصي» پرواز داده شد،

من فرزند آن كسي هستم كه در شب معراج و سير وصف ناپذير آسماني اش به «سدرة المنتهي» رسيد، و نزديك ترين پيام آوران خدا به بارگاه او بود،

من فرزند آن كسي هستم كه در اوج آسمانها با فرشتگان نماز خواند و آنان با شادماني به او اقتدا كردند،

من فرزند آن كسي هستم كه خداي فرزانه، آنچه را مي خواست به او وحي فرمود، من فرزند محمد، آن پيامبر برگزيده بارگاه خدا هستم.