بازگشت

روشنگري شجاعانه ي دخت ديگر اميرمؤمنان


سپس دخت ديگر اميرمؤمنان، «ام كلثوم» [1] بسان آموزگاري خيرخواه و ژرف نگر بر كرسي روشنگري نشست و رو به مردم استبداد زده، از پشت پرده اي نازك در حالي كه به خاطر بزرگي فاجعه، گريه به آن بانوي شجاع امان نمي داد، در ترسيم پرتوي از پيام و برنامه ي جنبش مسالمت آميز و اصلاح گرانه ي حسين عليه السلام و بيان بخشي از شقاوت و شرارت و ددمنشي رژيم انسان ستيز اموي چنين گفت:

«يا أهل الكوفة! سوءا لكم، مالكم خذلتم حسينا، و قتلتموه، و انتهبتم أمواله و ورثتموه، وسبيتم نساءه ونكبتموه؟ فتبا لكم و سحقا.

ويلكم! اتدرون أي دواه دهتكم؟


و أي وزر علي ظهوركم حملتم؟

و أي دماء سفكتموها؟

و أي كريمة أصبتموها؟

و أي صبية سلبتموها؟

و أي أموال نهبتموها؟

قتلتم خير رجالات بعد النبي صلي الله عليه و آله و سلم و نزعت الرحمة من قلوبكم، الا ان حزب الله هم الفائزون، و حزب الشيطان هم الخاسرون.»

هان اي مردم كوفه! چهره هايتان ناپسند و زشت باد! كه شما حسين عليه السلام را كه تنها در انديشه ي مرزباني از دين و دفتر و دفاع از حقوق و آزادي مردم بود و ياريش بر همگان لازم، او را در برابر دشمن بيداد پيشه تنها و بي يار و ياور نهاديد، و وي را ناجوانمردانه به شهادت رسانديد، و آن گاه دارايي او را به تاراج برديد؛ چنانكه گويي مال او را از راه ارث به شما رسيده است!

شما تاريك انديشان و تيره بختان پس از به خاك و خون كشيدن آن حضرت، بانوان حرم او را به اسارت برديد، و آنان را زير شكنجه و فشار قرار داديد و آزرديد؟ اي مرگ و نابودي بر شما باد! آيا مي دانيد چه وزر و بال سهمگيني را به دوش كشيديد؟ و چه گناه گرانباري را به گردن گرفتيد؟

آيا مي دانيد چه خون هاي پاك و مقدسي را بر روي ريگ هاي تفتيده ي نينوا ريختيد؟

آيا مي فهميد كه چه بانوان گرانقدر و آزاده و بزرگمنش و پروا پيشه اي را در سوگ عزيزانشان سوگوار ساختيد و براي هميشه به ماتم نشانديد؟

آيا مي دانيد چه دختران آزاده و بزرگي را به اسارت گرفتيد؟ و چه اموال و ثروتي را از خاندان رسالت به يغما برديد؟

شما بيداد پيشگان نالايق، مردان آزاديخواهي را از دم شمشير گذرانديد كه پ از پيامبر خدا بهترين هاي روزگاران بودند؛ شما آنان را چنان كشتيد و شرارت كرديد كه گويي عاطفه و احساس انساني از دل هاي شما ريشه كن شده است!

اما به هوش باشيد كه توحيدگرايان راستين پيروزند و حزب شيطان و دار و


دست هاي فريبكار و استبدادگري كه مذهب را ابزار فريب و سركوب مي سازند زيانكار و شكست خورده و رسواي تاريخ و سراي ديگرند.

و آن گاه اين گونه به مرثيه سرايي پرداخت:

قتلتم اخي صبرا فويل لامكم

ستجزون نارا حرها يتوقد

سفكتم دماء حرم الله سفكها

و حرمها القرآن ثم محمد

ألا فابشروا بالنار انكم غدا

لفي قعر نار حرها يتصعد

و اني لأبكي في حياتي علي أخي

علي خير من بعد النبي سيولد

بدمع غزير مستهل مكفكف

علي الخد مني دائما ليس يجمد

شما برادرم را در جنگي نابرابر و بدون دادن هيچ حق دفاعي بر او، به شهادت رسانديد؛ مادران شما بر مرگتان بگريند! به زودي آتش شعله ور و سوزان دوزخ گريبانتان را خواهد گرفت؛ و بدين سان كيفر گناهانتان را دريافت خواهيد داشت. شما خون هايي مقدس را ريختيد كه خدا و قرآن و محمد صلي الله عليه و آله و سلم، ريختن آن خونها را حرام گردانيده بود؛هان! به هوش باشيد كه شما را به آتش دوزخ بشارت مي دهم و بدانيد كه فردا در ژرفاي دوزخ به عذابي سخت گرفتار خواهيد شد.

من در همه ي زندگي ام در سوگ جانسوز برادرم و بيدادي كه بر آن آزادمرد تاريخ بشر رفت مي گريم؛ بر آن انسان عدالتخواه و والايي كه پس از پيامبر از بهترين هاي روزگاران بود.

آري، من بر او باران اشك خواهم باراند، و هماره بر او اشك خواهم ريخت و دانه هاي درشت و بي شمار اشكم از گونه هايم خشك نخواهد شد.

گزارشگر اين سخن و اين رويداد آورده است كه: سخن جانسوز و هدفمند آن بانوي فرزانه - كه از انديشه ي بلند و جان پر اخلاص و پر معنويت اش بر مي خاست -


هنگامي كه به اين جا رسيد، همه را دگرگون و اندوه زده ساخت، آن گاه بود كه از هر سو صداي گريه و شيون به آسمان برخاست.

زنان و دختران گيسوان خود را به رسم سوگواري پريشان ساخته و بر سر خويش، خاك مي افشاندند، و با ناخن بر چهره ها خراش مي زدند و صورت ها را آماج سيلي هاي خود مي ساختند و فرياد ناله و وايلاي آنان، شهر كوفه را به لرزه در آورده بود.

و مردان نيز پس از شنيدن سخنان روشنگرانه و شورانگيز او، صدايشان به گريه بلند شد، و از شدت اندوه موهاي شر و محاسن خود را كندند!

آري، روز عجيبي بود و من روزي را به ياد ندارم كه زن و مرد اين گونه يك پارچه صداي خود را به گريه و شيون رها كرده باشند.


پاورقي

[1] گروهي از تاريخ‏نگاران بر اين باورند که اميرمؤمنان عليه‏السلام دو دختر به نام «ام کلثوم» داشت، که يکي از آنان مام ارجمندش فاطمه عليهاالسلام بود که زود هنگام جهان را بدورد گفت، و دومي‏از مادر ديگري بود که در رويداد جانسوز کربلا و اسارت خاندان حسين عليه‏السلام به همراه خواهرش زينب بود.