بازگشت

تاراج گري خيل الله


«خيل الله» پس از به خون نشاندن پيشواي آزادي، براي غارت پيكر نازنين او و تاراج وسائل شخصي اش به سراغ او آمدند و اين ها را به غارت بردند!


1- در آن غوغاي شرارت «اسحاق حضرمي» پيراهن حسين عليه السلام را به تاراج برد؛ و هنگامي كه آن را پوشيد، به بيماري «پيسي» گرفتار گرديد و موهاي بدنش ريخت.

بر اساس روايتي در پيراهن حسين عليه السلام فراتر از يكصد و ده دريدگي تير، نيزه و شمشير استبداد ديده مي شد.

از ششمين امام نور آورداند كه فرمود: در پيكر نازنين حسين عليه السلام 33 اثر نيزه و 34 نشان و جراحت شمشير به چشم مي خورد.

2- عنصر فرومايه اي به نام «بحر تميمي» شلوار آن حضرت را به تاراج برد.

در اين مورد آورده اند كه: او به كيفر كارش در اين جهان زمين گير گرديد و از هر دو پا فلج شد.

3- فرد ديگري به نام «اخنس حضرمي» عمامه ي آن بزرگوار را به يغما برد.

پاره اي آورده اند.كه: عمامه را «جابر اودي» به غارت برد، و هنگامي كه آن را بر سرش بست دستخوش جنون و ديوانگي گرديد.

4- نفر چهارمي كفش آن حضرت را ربود، كه «اسود بن خالد» نام داشت.

5- انگشتر پيشواي آزادي را عنصر حقير ديگري به نام «بجدل كلبي» با بريدن انگشت گرامي آن حضرت به تاراج برد.

پس از آن جنايت، هنگامي كه «مختار» به قدرت رسيد، او را دستگير نمود و دو دست و پايش را بريد و در همان حال رهايش ساخت تا در خون خود دست و پا زد و نابود شد.

6- قطيفه ي يا حوله ي آن حضرت را كه از «خز» بود، يكي از سپاه فرومايه ي اموي به نام «قيس بن اشعث» به غنيمت برد كه لعنت خدا بر او باد.

7- زره ي آن قهرمان بي هماورد ميدان هاي شهامت - كه زره ي «بتراء» خوانده مي شد و يادگاري از نياي گرانقدرش پيامبر بود - به وسيله ي فرماندهي كل سپاه استبداد، عمر سعد به تاراج رفت، و آن گاه كه آن عنصر دنيادار و زاهدنما به دست فرمانده لشكر «مختار»، «ابي عمره» كشته شد «مختار» آن زره را به او بخشيد.


8- شمشير ستم ستيز حسين عليه السلام را شقاوت پيشه اي به نام«جميع اودي» به غارت برد.

پاره اي از روايات بر آنند كه: «اسود بن حنظله» از قبيله ي «بني تميم» آن را ربود.

و به باور پاره اي ديگراز روايات، آن شمشير عدالت خواه را يكي از سپاهيان استبداد به نام «فلافس نهشلي» به تاراج برد.

«محمد بن زكريا» در اين مورد مي افزايد: اين شمشير به دست دختر «حبيب بن بديل» افتاد.

گفتني است كه اين شمشير ربوده شده، شمشير معروف «ذوالفقار» نبود، چرا كه آن شمشير و چيزهايي از اين گونه از گنجينه هاي معنوي و فرهنگي پيامبر و امامت راستين آسماني است، و از ربايش و تاراج به خواست خدا مصون و در امان بود. اين ديدگاهي را كه ما آورديم به وسيله ي روايت گران حديث نيز مورد تأييد قرار گرفته است.