نداي ياري خواهي و ستم ستيزي
هنگامي كه پيشواي آزادي بر شهادتگاه جوانان و دوستدارانش نگريست، و پيكرهاي به خون خفته ي آنان را بسان گل ها و گلبرگ هاي پرپر شده بر بوستان سرخ
لاله هانگريست، خود آماده رويارويي با سپاه خشونت كيش و سياهكار استبداد گرديد و رو به ميدان جهاد آورد، و براي تكان دادن وجدان هاي مرده و خردهاي خمود و مغزهاي شستشو شده ي آنان، و به منظور آخرين اتمام حجت نداي ياري خواهي و ستم ستيزي و فرياد جانسوز تنهايي و غربت سر داد:
«هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله!
هل من موحد يخاف. الله فينا؟
هلم من مغيث يرجو الله باغاثتنا؟
هل من معين يرجو ما عندالله في اعانتنا؟»
آيا حمايتگر و مدافعي هست كه از حريم حرمت پيامبر خدا و سبك و سيره ي عادلانه و آزادمنشانه ي او حمايت كند؟
آيا توحيدگرا و يكتاپرستي هست كه از خدا حساب ببرد و به فرمان او به ياري ستمديدگان به پا خيزد؟
آيا فرياد رس و نجات خواهي هست كه براي رسيدن به پاداش خدا نجات ما را از فشار و ستم اين نابكاران حريت كش و ذليل پرور بخواهد و ما را در برا بر استبداد ياري دهد؟